بیانات و مکتوبات سال 1371


این خصلتهای خوب انسانی را ادیان به مخاطبان خودشان توصیه کرده‌اند. بعضی از ملّتها به خاطر شرایط تاریخی‌شان، حاکمیّتهای بدشان، شرایط جغرافیایی‌شان و مسائل گوناگونی که برایشان پیشامد کرده، از این خصلتها دور افتاده‌اند، ولو اسمشان هم مسلمان است، اسمشان دینی است؛ [لذا] طبیعی است که آثار و نیکی‌ها و ثمرات این خصلتها را نخواهند برد. امّا بعضی از انسانهای دیگر و بعضی از جوامع دیگر، به خاطر شرایط جغرافیایی، شرایط تاریخی، وضع حکومتها، وضعی که در دنیا برایشان پیش آمده، این خصوصیّات را پیدا کرده‌اند. مثلاً فرض کنید فشاری که در جنگ دوّم به ملّت ژاپن وارد آمد، این ملّت را آن چنان متحوّل کرد که دنبال پیشرفتها رفتند و به پیشرفتهای علمی رسیدند. مثلاً فشارهای جنگ، ملّتهایی را به کار وامیدارد، فشار گرسنگی ملّتهایی را به کار وامیدارد، تشویق دولتهای خوب، ملّتهایی را به کار وامیدارد؛ این عوامل موجب میشود که این صفات در یک ملّتهایی رشد کند؛ در یک ملّتهایی رشد نکند؛ این مربوط به این نیست که این ملّت دین‌دار است یا نه؛ این احکام، احکام دینی است؛ آن ملّتی که اینها را ندارد، ولو اعتقاد دینی دارد امّا در دین‌داری او به همین مقدار کسری وجود دارد، از دین‌داری او کاسته است و نمیشود او را یک ملّت دین‌دار دانست. بنابراین، بشارت دادن انبیا یعنی بشارت دادن به یک زندگی خوب، یک زندگی راحت، یک آینده‌ی توأم با همه‌ی زیبایی‌های بشری و انسانی، با به کار بستن همه‌ی تعلیمات دینی. این در این مرحله. انذار هم یعنی نقطه‌ی مقابل این؛ ترساندن از یک زندگی سخت و زندگی دشوار. به خاطر به کار نبستن تعالیم دینی و آموزشهای دینی و استفاده نکردن از راهنمایی‌های دین و عمل نکردن به آنها، از جهات مختلف، زندگی سخت دنیوی در انتظارشان است. البتّه اگر کسی دنباله‌رو این پیغمبر نباشد، احکام این پیغمبر را هم قبول نکرده باشد و رسالت او را هم نپذیرفته باشد امّا عقل خودش را قاضی قرار بدهد و بعضی از این تعالیم را که بفهمد درست است عمل بکند، همان سود را در دنیا خواهد برد. این یک بخش از انذار و تبشیر است.

«17»