بیانات و مکتوبات سال 1371


و ما امروز با مقیاسها و مترهای این دنیا نمیتوانیم بهشت و جهنّم را بشناسیم. درست است که گفته‌اند در آنجا «جَنّاتٍ تَجری مِن تَحتِهَا الاَنهار»؛15 باغستانهایی که جویبارهایی در آن روان هستند؛ این یک چیزی است که آن حقیقت دور از دسترس را تا حدودی به ذهن ما نزدیک میکند امّا این، همه‌ی آن حقیقت نیست. خطا است اگر کسی خیال کند که بهشت یک باغ باصفای خیلی خوبی است و جوی‌های خوبی دارد و درختهای خوبی دارد. و اگر این بود که آن نشئه را نمیخواست؛ خب در این نشئه هم باغ هست، درخت هست، جوی هست، جویبار هست؛ این، چیزی است که به ذهن ما نزدیک میکند آن حقیقت را. ما مسائل بعد از مرگ را با مقیاسهای این دنیا نمیتوانیم بسنجیم؛ همچنان که اگر چنانچه یک جنینی در رحم مادر، بفرض شعور پیدا میکرد و هوش پیدا میکرد و به او میخواستند راجع به مسائل نشئه‌ی خارج از رحم مادر حرف بزنند، برایش قابل درک نبود؛ برای او حرکت کردن، جست و خیز کردن، اینجا آنجا رفتن، غذا خوردن از دهان اصلاً قابل فهم نبود. ممکن بود قبول هم بکند امّا نمیتوانست درست تصوّر بکند که چیست. آن که از طریق بند ناف خودش تغذیه میکند، نمیتواند بفهمد که حرکت جسمانی‌ای که در این نشئه‌ی دنیوی برای انسان است چه جوری است؛ قابل تصوّر نیست برایش. البتّه او هوشمندی ندارد، او درک ندارد، این فقط یک فرض است؛ اگر فرض میکردیم چنین چیزی را، او نمیتوانست. در روایت دارد که اگر چنانچه مورچه بخواهد برای خدای عالم و خالق عالم تصوّری بکند، یک چیزی شبیه خودش دارای دو شاخک تصوّر خواهد کرد.16 ما در محدوده‌ی ذهن و تصوّر خودمان فکر میکنیم؛ ما نمیتوانیم آن حقایقی را که مربوط به آن نشئه است که بکلّی با این نشئه متفاوت است درست تصوّر بکنیم امّا آنها هست؛ با تصوّر نکردن ما واقعیّت عوض نمیشود.

«19»