این دغدغهی از دست دادن اصلیترین سرمایهی یک انسان یعنی سرمایهی حیات، سرمایهی عمر، سرمایهی این لحظات و آنات نمیگذارد که انسان خوش بگذراند. خوش گذراندن آنها مثل خوش گذراندن یک مست است. یک آدمی که مشروبات الکلی مصرف میکند، البتّه در یک برههای حالت غفلت به او دست میدهد و مستی و سکر نمیگذارد که او غمی را به طور عمیق احساس بکند امّا بعدش چطور؟ لحظهای که گذشت، این مستی از سر او میپرد و باز همان دردها میآید به سراغ او. این انسانی که خوشی و مستیِ زندگی راحت را دارد این جوری است. لذاست که ناراحتی وجدانی دارد، ناراحتی از گذشت عمر دارد، عدم آرامش و سکینه دارد. آن آرامش و طمأنینه مال انسان مؤمن است ولاغیر. معیشت ضنک یعنی این؛ این یک مطلب. پس بنابراین، اینکه ممکن است به ذهن بیاید که کسانی که دین و ایمان ندارند ممکن است زندگی خوش و راحتی داشته باشند، نه، این جور نیست؛ این زندگی ولو از لحاظ ظاهر خوب باشد، از لحاظ باطن دچار این مشکل است.