امّا بخش عمدهی انذار و تبشیر مربوط به بعد از مرگ است. در این نکتهای که میخواستم عرض کنم، تکیهی اصلی من بر روی این مطلب است. عمدهی انذار و تبشیر پیغمبران مربوط به بعد از مرگ است؛ یعنی انذار به جهنّم و تبشیر به بهشت؛ انسانها را ترساندن از عواقب بدرفتاری در دنیا که در آخرت اثر خواهد کرد و مژده دادن به عواقب خوشرفتاری در دنیا که در بهشت اثر خواهد کرد. این جزو مسائل مورد اتّفاق تمام ادیان است که زندگی بشر در این نشئه تمام نمیشود. بعد از آنکه مُردیم و این جسم ما از کار افتاد، یک مرحلهی جدید از زندگی ما شروع خواهد شد. همچنان که قبل از آن هم که به این دنیا وارد بشویم، مرحلهای از زندگی را به صورت ناقص داشتیم؛ ناقصتر از آنچه امروز داریم، بدون داشتن عقل و اراده و خصوصیّاتی که الان داریم. مرحلهی بعدی زندگی ما از مرحلهی فعلی کاملتر است. امروز ما اسیر و محدود به چهاردیوار جسم هستیم. البتّه عقل ما پرواز میکند، بینش ما همه جا را سِیر میکند، ارادهی ما بر خیلی چیزها فائق میآید امّا محدودیّتهای جسمی برای ما هست. در آن نشئه، این محدودیّت جسمی وجود ندارد و انسان به معنای بسیار وسیعتری بینهایت میشود اگرچه در دنیا هم یک بینهایتیهایی، البتّه بهمعنای مجازیاش در وجود بشر هست؛ وَالّا بینهایت به معنای حقیقی، فقط وجود خدای متعال است یعنی انسان یک سعهی وجودی در قیامت و در نشئهی بعد از مرگ و عمدتاً در قیامت و در بهشت و دوزخ پیدا میکند. و این چیزی است که ادیان نسبت به آن، اتّفاق نظر دارند. در آنجا دو جور زندگی است: یک زندگی خوش و راحت و از همه جهت کامل؛ و یک زندگی تلخ و سخت و دچار حدّ اعلای شکنجه و سختی. اسم آن اوّلی بهشت است، اسم این دوّمی جهنّم است.