نکتهی دیگر این است که این ملّتهایی که شما میبینید در دنیا پیشرفت کردهاند و به زندگی خوب رسیدهاند، ثروت دارند، قدرت دارند، وسایل آسایش مادّی زندگی دارند، اینها را دین به انسان میدهد، منتها با تعلیمات درست. یعنی جوامع بشری اگر به کار، به تلاش صحیح و برنامهریزیشده، به پاگذاشتن روی شهوات زودگذر، به هدفگیری عمارت عالم و بنای عالم توجّه کردند و مقداری ازخودگذشتگی نشان دادند، زندگی اینها بهطور نسبی خوب خواهد شد. و اینها همه تعالیم دین است. حالا فرض بفرمایید شما میبینید که جوامع اسلامی به کار اهمّیّت نمیدهند؛ خب اسمشان اسلامی است امّا این اهمّیّت ندادن که اسلامی نیست. یا جوامع غربی یا مثلاً جامعهی ژاپن به کار اهمّیّت میدهند و برای کار نفْس کار ارزش قائلند؛ خب آنها جوامع غیر اسلامیاند امّا این حرکت، این صفت و اخلاق، یک صفت و اخلاق دینی و اسلامی است. یا شما میبینید یک محقّق مسلمان مثلاً فرض کنید یک عالِم و دانشمند مسلمان برای اینکه علم خود و دانش خود و فکر خود را مصرف کند، به فکر این است که در مقابل این چقدر پول درخواهد آورد. فرضاً یک پزشکی است، به جای اینکه برود در آزمایشگاه پزشکی یا در مرکز تحقیقات پزشکی بنشیند تحقیقات پزشکی بکند، همان دو سه ساعت را مثلاً در مطبش میگذراند؛ چون درآمد این دو ساعت در مطب، چند برابر این دو ساعت در آزمایشگاه است. طبیعی است که یک چنین انسانی و جامعهای که یک چنین انسانهایی دارد به جایی نمیرسند. امّا فلان محقّق غیر مسلمان به جای اینکه برود از معلومات خودش پول بسازد و استفادههای پولی بکند، میرود در آن اتاق پستوی تاریک و گرم و ناراحت خانهی خودش مینشیند شروع میکند مثلاً روی فلان پدیدهی طبیعی کار کردن، مطالعه کردن، عشق ورزیدن به آن، و یک دانشی را و یک کشف بزرگی را عرضه میکند به انسانیّت؛ لذا پیشرفت میکنند. این صفت، این خصلت، این گذشت از راحتی زودگذر و به اصطلاح کوتاهمدّت، یک صفت اسلامی و یک صفت دینی است؛ حالا اتّفاقاً آن انسان غیر مسلمان به این صفت آراسته شده و این صفت را به کار بسته. این صفت است که آن اثر را میبخشد.