حالا فرض کنید همین آدم، ولو این معیشت راحت را هم نداشته باشد امّا حرکت او و کار او، برطبق عقیدهی او مطابق رضای خدا است؛ ایمان دارد، ذکر خدا را دارد؛ ولو آن ایمان، ایمان کاملی هم نباشد امّا اعتقاد دارد که برطبق ایمان خودش حرکت میکند و در راه خدا حرکت میکند. این آنات و ساعاتی که از دست داده، مایهی غصّه و غم او نیست، مایهی دغدغهی او نیست؛ میداند هر لحظهای را که از دست داده، در مقابلش یک دستاوردی دارد. مثل کسی است که یک پولی را دارد خرج میکند امّا جنسی را میخرد که سرمایهی او است؛ سرمایهی پولی خودش را دارد خرج میکند امّا سرمایهی جنسی به جای آن دارد تأمین میکند. دارد پول خرج میکند و پول از دستش میرود امّا برای از دست رفتن این پول متوحّش14 نیست و احساس خسارت نمیکند؛ چون در مقابل آن چیزی ذخیره میکند. میداند که این جنسهایی که الان دارد در این بازار میخرد، دارند میبرند در انبار او برایش میگذارند و روی هم میچینند؛ مطمئن است. این را شما مقایسه کنید با کسی که وارد یک بازاری شده، این پول را دارد خرج میکند و چیزهایی میخرد و میخورد و تمام میشود؛ یا پولهایی را با خودش در بازار آورده و دزدی از جیب او میزند یا آن پولها را گم میکند. هر دو پول را از دست دادهاند امّا حال آن اوّلی که در مقابل این پولها، در مقابل هر ریال این پولها، چیزی خریده و جایی گذاشته، با حال این بعدیها که آن پول را گم کردهاند یا دزدی به آنها زده یا چیزی خریدهاند و همان جا نابود شده و مستهلک شده، یکسان نیست. اینها احساس میکنند دیگر چیزی ندارند امّا او احساس میکند که چیزی دارد. این همان حالت کسی است که برای خدا است و در راه خدا است و آنات زندگی و لحظات ذیقیمت حیات را که دارد همین طور از دست میرود دارد خرج میکند در راهی که آن راه را راه خدا میداند و برای خدا دارد کار میکند. این آدم اگر اشتباه هم کرده باشد، خدای متعال به او اجر میدهد؛ چون نیّت، نیّت خدایی است؛ حرکت، حرکت خدایی است.