سؤال چهارم: «در ارتباط با مسئلهی اعجاز قرآن مقصود از اُمّی بودن پیامبر اکرم (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) چیست؟ و آیا اُمّی بودن نقصی برای آن حضرت به حساب نمیآید؟» اُمّی بودن یعنی آشنا نبودن با خواندن و نوشتن؛ این معنای اُمّی بودن است. البتّه در معنای اُمّی بودن، تعبیرات دیگر و تفسیرهای دیگری هم شده؛ بعضی گفتند اُمّی است، چون از اُمُالقری است؛ اهل مکّه است یا از این قبیل چیزها؛ یا مثل انسانهای مادرزاد پاک است، از لحاظ فطرت مادرزاد؛ اینها [درست] نیست؛ چون در قرآن آیهی دیگری هم داریم که اشاره شده که پیغمبر خواندن و نوشتن نمیدانسته. وَ ما کُنتَ تَتلوا مِن قَبلِهِ مِن کِتابٍ وَلا تَخُطُّهُ بِیَمینِکَ اِذًا لَارتابَ المُبطِلون؛10 یعنی تو هیچ نوشتهای را نمیخواندی و هیچ چیزی را به دست نمینوشتی، اگر چنین بود یعنی اگر میتوانستی بخوانی و میتوانستی بنویسی، یعنی اگر این کار را آموخته بودی کسانی که قبول ندارند دعوت تو را به شک میافتادند؛ میگفتند این را از جای دیگر گرفته؛ توجّه کردید؟ اُمّی بودن یعنی این. حالا اینکه آیا این برای پیغمبر نقص است یا نه، به نظر ما این از لحاظ دعوت و شأن پیغمبری نقص که نیست [هیچ]، کمال هم هست. بله، مثلاً فرض کنید کسی یک آشپزیای را بلد نباشد، خب به یک معنا یک نقصی است امّا معلوم نیست که با توجّه به شئون افراد و مشاغل افراد و مسئولیّتهایی که بر دوش دارند، همهی این چیزها نقص به حساب بیاید؛ نه، مثلاً یک دانشمند فرض کنید که ریاضیدانِ چنین و چنان اگر نتواند با صدای خوشی مثلاً فرض کنید که آواز ششدانگی بخواند، نقصی برای او به حساب نمیآید؛ خب او که کارش این نیست. البتّه داشتن آواز خوش یک کمالی است، نداشتنش هم به همان نسبت یک کمبودی است امّا با توجّه به اینکه این آقا یک ریاضیدانی است، یک فیزیکدانی است، یک عالِم طبیعی است، [اگر] چَهچَه نتواند بزند، با توجّه به شغل و شأن او این قدر نقصی محسوس نمیشود. من میگویم با توجّه به شأن پیغمبری، این کمال هم هست؛ زیرا خود این آیه اشاره میکند که: اِذًا لَارتابَ المُبطِلون؛ اگر تو اهل خواندن و نوشتن بودی، میگفتند او کتاب در خانهاش ذخیره کرده، از روی آن کتابهای آسمانی گذشته رونویسی کرده که برای ما اینها را دارد میخواند. میدانند که تو این چیزها را نداری و هیچ وقت نیاموختهای خواندن و نوشتن را، اگر پیغمبر میآموخت حتماً فهمیده میشد؛ چون کسانی که در جزیرةالعرب درس خوانده بودند عدّهی کمی بودند. اگر پیغمبر مکتب رفته بود و اینها را یاد گرفته بود، اسمش در عِداد11 آنهایی که مکتب رفتند میآمد؛ اسمهای آنها معلوم است در تاریخ؛ بنابراین این نقص نیست، این کمال هم هست که یک چنین موجودی که خواندن و نوشتن هم نیاموخته، اوج بیان را دارد ارائه میدهد؛ این خودش معجزه است، برای پیغمبری مناسب هم هست. برای اطّلاع کاملتری از مسئلهی امّی بودن به این جزوهی «پیامبر امّی» مربوط به شهید مطهّری مراجعه کنید، نکات خوب و مفیدی هم در اینجا خواهید دید.