سؤال پنجم این است: «در رابطه با اعجاز قرآن فرمودید گاهی انسان سورهای را بارها و بارها تلاوت میکند و هر بار ممکن است به نکتههای تازهای دست یابد؛ این مطلب چگونه توجیه میشود؟ و آیا ارتباطی با تئوری قبض و بسط شریعت دارد؟ لطفاً توضیح دهید.» نه، این حرف ما به آن چیزی که امروز به عنوان قبض و بسطِ تئوریک شریعت بعضیها مطرح میکنند یا از آن دفاع میکنند، هیچ ارتباطی ندارد. من البتّه در مقام آن نیستم که آن نظریّه را رد کنم یا اشکالاتش را بگویم یا مثلاً به شکلی آن را تأیید کنم یا هرچه؛ وارد آن مسئله نمیخواهیم بشویم. کسانی چیزهایی گفتهاند، کسانی هم پاسخهایی یا اشکالاتی بر آنها وارد کردهاند؛ وارد آن قضیّه نیستیم لکن این چیزی که ما میگوییم آن نیست. آن چیزی که به نام تئوری قبض و بسط تئوریک شریعت گفته میشود، یعنی آنچه از ظواهر حرفهای این چند نفر آقایانی که این را مطرح میکنند آدم میفهمد، به نظر میرسد مقصودشان این است که از آنجایی که فهم دینی و معرفت دینی وابسته است به علوم خارج از دین، مثل ریاضی، مثل فیزیک، مثل شیمی، مثل فلسفه، مثل چیزهای دیگر این جور میگویند که فهم انسان از معارف دینی وابسته است به این علوم این علوم هم که روزبهروز دارد تکامل پیدا میکند و عوض میشود، امروز یک کشفی یا فرضیّهای مطرح میشود که فردا آن فرضیّه تخطئه میشود، پس فهم دینیِ ما هم که وابستهی به آن علوم است روزبهروز عوض میشود؛ امروز یک چیز از دین میفهمیم، فردا آن عوض میشود؛ چرا؟ چون پایههای علمیاش عوض میشود. امروز یک چیزی را از دین میفهمیم، از قرآن میفهمیم که فردا میفهمیم غلط بوده، چیز جدیدی میفهمیم. آنهایی که قبض و بسطِ تئوریک را مطرح میکنند، یک چنین حرفی میزنند. البتّه اگر مقصود آنها همین باشد که من گفتم، این حرفْ غلط است، حرفِ نادرستی است؛ از جهات مختلفی غلط است که من عرض کردم در مقام مطرح کردن این حرف نیستم؛ مگر اینکه مقصودشان چیز دیگری باشد؛ لذا ما وارد آن مقوله نمیشویم. آنچه ما میگوییم این نیست که هر دفعه ما به قرآن مراجعه میکنیم، میبینیم آنچه دیروز فهمیده بودیم غلط است؛ نه، میبینیم آنچه دیروز فهمیده بودیم، بخشی از حقایق درستی بود که در این آیه وجود داشت [امّا] ما همهی آن را نفهمیده بودیم؛ امروز یک چیز جدیدی بر آنها اضافه میشود. فرق است بین اینکه امروز ما چیزی بفهمیم که لازمهاش غلط بودن سخن دیروز باشد، یا اینکه امروز چیزی بفهمیم که لازمهاش افزودن چیزی بر سخن درستِ دیروز باشد؛ من این دومّی را میگویم؛ التفات کردید؟ و این چیز شگفتآوری نیست. شما در همین مفاهیم معمولی هم همین را مشاهده میکنید؛ همین شعرهایی که فصحا دارند، همین شعرهای حافظ و سعدی، همین حکایات گلستان سعدی که شاید یک وقتی گفتم این را که معروف است میگویند گلستان را انسان در هفت سالگی میخواند، در هفتاد سالگی میفهمد. انسان وقتی دقّت میکند، یک لطفی12 را، یک نکتهی جدیدی را مثلاً در این بیت حافظ کشف میکند که تا دیروز که به این بیت حافظ مراجعه میکرد، این را نمیفهمید. مثلاً فرض بفرمایید الان محقّقینی هستند، روی کلمات این شعرا دارند تحقیقات میکنند؛ مثلاً مطالعه میکنند که معنای این بیت حافظ چیست؟ به ذهنشان یک چیزی میآید، آن را روی کاغذ مینویسند که معنای بیت حافظ این است. من سؤال میکنم این آقایی که امروز این معنا را میفهمد، قبل از آنکه این معنا را بفهمد، این بیت حافظ را ندیده بود؟ چرا؛ هیچ چیزی از آن نفهمیده بود؟ چرا، یک چیزی هم فهمیده بود امّا این نکته را نفهمیده بود؛ این نکته را که حالا فهمید، اضافه شد بر آنچه قبلاً میفهمید؛ نه اینکه آن را تخطئه کرد؛ التفات کردید؟ من این را میگویم. ما به قرآن وقتی مراجعه میکنیم، هر دفعهای که تدبّر کنیم، چنین چیزی وجود دارد نمیگویم در همهی آیات؛ در بخشی از آیات این جور است یعنی در هر نوبتی که انسان نگاه میکند، یک جا یا دو جا یک چیز جدید پیدا میکند. همین آیات [امروز]؛ مثلاً پنجاه آیه امروز خواندیم، نکتهی جدید پیدا کردیم. همین آیات را یک بار دیگر با تدبّر که بخوانیم، باز دو نکتهی جدید در یک جای دیگرش پیدا میکنیم؛ التفات کردید؟ این وجود دارد. بعضی از سورههای قرآن هست که بنده اینها را مکرّر یا مثلاً هر روز میخوانم؛ وقتی که میخوانم و تدبّر میکنم، غالباً این جور است که هر وقت میخوانم این را، یک حرف جدید از اینها به ذهنم میآید؛ یک نکتهی جدید؛ ممکن است نکتهی خیلی مهمّی هم نباشد امّا نکتهی جدیدی است؛ چرا؟ چون تدبّر بیشتری کردیم، غُور بیشتری کردیم و لذا چیز بیشتری از مفهوم این آیه به دستمان آمد؛ این خصوصیّت قرآن است. و هر کسی این را عمل بکند و تجربه کند، آن را در خواهد یافت؛ این چیزی نیست که آدم بر سرش با کسی دعوا بکند. شما هم اگر امتحان کنید، همین را پیدا خواهید کرد منتها شرطش این است که مفهوم ظاهری آیه را درست بفهمید؛ یعنی لغت عرب را که این آیه با آن هست، درست دریافته باشید؛ ترجمهاش را فهمیده باشید، یا کسی برای شما ترجمه کرده باشد، یا خودتان با زبان عربی آشنا باشید؛ وقتی دقّت بکنید، چیز جدیدی پیدا خواهید کرد. البتّه تدبّری که عرض میکنیم، فقط هم دقّت عقلانی نیست؛ انسان باید با یک توجّهی، با یک حضوری و حالی، با توجّه به اینکه خدا است که دارد با انسان حرف میزند [بخواند]؛ وقتی با این توجّه بخواند، حتماً چنین احساسی را خواهد داشت.