من مکرّر این را گفتهام که خیلی از مسائل هست که در زمان گذشته فقط مخصوص محافل روشنفکری بود؛ مثلاً مسئلهی صهیونیسم: نقش صهیونیسم در جهان، نقش صهیونیسم در خاورمیانه بخصوص، با تشکیل دولت اسرائیل و غصب این سرزمین؛ این را فقط روشنفکران میدانستند. اصلاً مردم نمیفهمیدند یک اسرائیلی هست و یک فلسطینی و یک کارهایی این جوری کردهاند. خب امروز از مردم ما، کیست که نداند این قضیّه را؛ شما بروید در دهات، در شهرها، به خانهها، پیرزنها، میبینید که این حقیقت را که یک حقیقتی است که روشنفکرها فقط میفهمیدند، مردم ما بخوبی میفهمند. امروز هم در دنیا فقط روشنفکرها این را میدانند؛ مگر در کشورهای عربی یعنی کشورهای نزدیک عربی که حالا آنجا با خود قضیّه سر و کار دارند؛ در غالب جاهای دنیا این جزو مسائل روشنفکری است. یا مثلاً مسئلهی سلطهی استکباری، این به اصطلاح استعمار نو، آن چیزی که مثلاً از سی چهل سال قبل از این مطرح شده، به نام نئوکلونیالیسم استعمار نو در مقابل استعمار کهنه که با ورود و سلطهی مستقیم در کشورها تأمین میشد؛ استعمار نو یعنی ادارهی امور اقتصادی و فنّی و سیاسی کشورها از دور، کنترل از دور کشورها. خب، این جزو مسائل روشنفکری است؛ امروز در جامعهی ما کیست که این را نداند، کیست که دو کلمه بلد نباشد از این حرف بزند. شما میدیدید که پدر شهید، مادر شهید، مال فلان روستا، مال فلان محلّهی دورافتاده [وقتی] بچّهاش شهید شده بود و احساساتش به غلیان میآمد، آنجایی که میدان گیرش میآمد میایستاد و یک ساعت دربارهی این چیزها صحبت میکرد؛ بنابراین روشنفکری در انحصار یک قشر خاصّی نیست لکن یک قشری داریم به نام روشنفکر حرفهای.