بیانات و مکتوبات سال 1371


امروز در یک تحلیل نهایی، یک روشنفکرِ متخصّصی که احساسات صحیح و دقیق هم داشته باشد و مسائل را بدون زاویه‌های دید مخصوص دنبال کند، بالاخره به همین نتیجه میرسد و میبیند که تمام همّ و غمّ دنیای استکبار این است که عقاید توده‌ها را به یک طرف برگردانند به آن طرف که خودشان میخواهند چون اگر چنانچه عقاید توده‌ها در آن طرفی که آنها میخواهند قرار نداشته باشد، واقعاً هم نمیشود با اینها مقابله کرد. خب، چه کار میشود با توده‌های مردم کرد؟ میشود میلیون‌ها [نفر] را کشت؟ امروز چنین چیزی امکان‌پذیر است؟ میشود حکومتهای متّکی به توده‌های مردم را تکان داد؟ شما ببینید، حکومتهای اروپای شرقی که متّکی به مردم نبودند و حکومتهایِ حزبی صد درصد بودند با حزب کمونیست، با آن به اصطلاح مکانیسم مخصوصی که حزب کمونیست یک نفر را بر سر کار می‌آورد، اینها سر کار آمده بودند حالا خیلی از قدرتهای دولتهای اروپای شرقی اصلاً به پشتیبانی دولت شوروی دولتهایشان سرِ کار آمده بودند هر جا با شوروی مخالفت میکردند، آنها وارد میشدند؛ در چکسلواکی، در لهستان، مجارستان، در بلغارستان، شوروی‌ها هرچه میخواستند آن میشد؛ یعنی حکومت از مردم واقعاً منقطع بود؛ هیچ منش مردمی‌ای نداشت. با یک اشاره، در ظرف چند ماه همه‌ی اینها مثل ساختمانهای مقوّایی که آب پایشان بیفتد، خم شدند، مچاله شدند و به هم ریختند، تمام شد و رفت. حکومت کوبا در قلب آمریکا، زیر گوش آمریکا، با این همه دشمنی‌ای که آمریکا دارد، هنوز آن جوری نشده؛ مدام هم جوش میخورند این بوش7 و دیگران [که این] در مصاحبه‌هایشان، در حرفهایشان در مجلّات آمریکایی که بنده گاهی نگاه میکنم منعکس است. خیلی هم ناراحتند؛ مرتّب کاریکاتور، طنز و غیره درست میکنند امّا او سر جایش ایستاده؛ البتّه مشکلات دارد؛ چرا؟ چون به طور نسبی یک اتّکائی به مردم دارد و این همان است که همراه مردم خودش مبارزه کرد، به اتّفاق مردم سر کار آمد و مردم هم او را به اسم فیدل کاسترو می‌شناسند. بنده با فیدل کاسترو از نزدیک مفصّل صحبت کرده‌ام، از نزدیک دیده‌ام و او را می‌شناسم؛ یک آدمی است اخلاقاً مردمی. نتوانستند [هم] هنوز کاری‌اش بکنند؛ این به خاطر این است که او متّکی به مردم است. بالاخره بر اثر تبلیغات، بر اثر فشار آوردن روی افکار عمومی، بر اثر فشار اقتصادی ممکن است او را هم خرد و خمیر بکنند امّا ببینید چقدر تفاوت است. چون اینجا افکار عمومی پشت سر یک دولتی هست، آنجاها نبود؛ آنچه مشکل است برایشان، افکار عمومی است؛ پس اینکه قدرتهای گردن‌کلفت، آنجایی که افکار و تبلیغات آنها کارگر نشده باشد نمیتوانند کاری بکنند، یک حقیقتی است؛ این را یک متخصّص، یک کارشناس، یک اقتصاددان، یک سیاسی حرفه‌ای نمیفهمد؛ اگر هم بگوییم، میگوید آقا مگر میشود با آمریکا درافتاد؟ امّا توده‌ی مردم این حقیقت را میفهمند. بسیاری از حقایق از همین قبیل است، البتّه به شرطی که اینها با مردم، با توده‌ها، در میان گذاشته و به آنها گفته شده باشد و تبیین شده باشد. و در قرآن چیزی که این را رد کند نداریم [و وقتی] که گفته میشود «وَلکِنَّ اَکثَرَ النّاسِ لا یَع‌لَمون». بنابراین با همین بیانی که گفتم این آیات پاسخ و اشکال بر آنچه ما گفتیم نیست.

«8»