بعد که مردم بر اثر این تبیین، از آگاهی برخوردار شدند و به آگاهی رسیدند و یک چیزهایی را فهمیدند، نوبت حرکت و اقدام میرسد؛ حرکت و اقدام را چه کسی انجام میدهد؟ روشنفکر؟ نه، روشنفکرها اهل حرکت و اقدام نیستند یعنی غالباً نیستند، نه اینکه همه نباشند [چون] ملاحظه دارند، ترس دارند، وابستگی دارند، احساس تکلیف نمیکنند؛ میگویند آقا ما کارمان را انجام دادیم، ما به مردم گفتیم. ما دیده بودیم؛ بنده با خیلی از این روشنفکرهای نسل خود ما در آن زمان که در دانشگاهها بودند، بیرون دانشگاهها بودند، کارهای سیاسی میکردند، مینوشتند، رمان مینوشتند، شاعر بودند، از نزدیک رابطه داشتم؛ میدیدم اینها طلبکارند. یک آقایی داشتیم شاعر بود، شاعر خوبی هم بود، یک مقدار شعرهای خوبی هم میگفت و انصافاً شعرهایش هم اثر داشت؛ بعد میگفت من ماکسیم گورکیام! خودش را تشبیه میکرد به ماکسیم گورکی انقلاب اکتبر شوروی. میگفت دیگر من کار خودم را کردم؛ من ماکسیم گورکیِ این انقلابم؛ هنوز سالها مانده بود تا پیروزی انقلاب؛ زندان رفتن داشت، کتک خوردن داشت، مشکل داشت؛ او همهی اینها را حذف میکرد به قول شماها فاکتور میگرفت و میگفت که خب، اینها را دیگران بکنند. خب، اقدام را چه کسی میکند؟ اقدام را مردم میکنند.