در مشهد در آن دوران سختی مبارزات حالا بعد از انقلاب که مبارزه با آمریکا و با مرتجعین و مانند اینها خیلی کار سختی نبود امّا پیش از انقلاب اینها خیلی کارهای سختی بود جوانهایی میآمدند پیش من که پدرهایشان را من میشناختم، از مخالفین سرسخت این راه بودند. یک وقتی یک پدری آمد منزل ما؛ روحانی هم بود، از این روحانیّونی بود که مخالف بود با این حرفها. من تعجّب کردم [از کار] این آقا که با ما خیلی میانهاش خوب نیست؛ بعد معلوم شد که این فهمیده پسرش درس تفسیر ما میآید آن وقت ما درس تفسیر داشتیم آمده که بگوید که آقا چرا پسر من میآید درس تفسیر شما؟ من خندیدم و گفتم خب، چرا پسر شما میآید درس تفسیر من؟ من از شما سؤال میکنم؛ خب نگذار بیاید؛ نمیتوانست نگذارد. یعنی آن پسر فائق آمده بود بر آن محیط خانوادگی ارتجاعیِ ضدّ انقلابِ ضدّ مبارزهی ضدّ حرکت دینی. میشود؛ شما از این قبیل اگر نگاه کنید، خواهید دید که خیلی زیاد دیدهاید؛ در تاریخ هم زیاد داریم.