یک شخصی بود که از شعرا و از همین دوستان مشهدی ما بود که در طول دوران مبارزات تقریباً با ما ارتباط داشت؛ عیال او آمده بود به من شکایت میکرد که او رفته تهران و با اینها هم مأنوس شده و گرفتار این مشکلات شده؛ واقعاً غالباً این جور بودند. اصلاً از این حرکات مردمی و این چیزی که در مردم وجود داشت، در اینها خبری نبود؛ اصلاً جرئت ورود در حرکتهای مردمی را نداشتند. خب، پس وقتی نوبت اقدام میرسد، روشنفکر غیبش میزند البتّه به طور غالب، موارد استثنائی را من کاری ندارم مگر آنهایی که واقعاً یک ایمانی داشتند، یک احساسی داشتند که عمده هم ایمان به غیب لازم است، ایمان به غیب اینجاها کمک میکند. اینها خوب بودند امّا آنهایی که ایمانی نداشتند، غیبشان میزد؛ آن وقت اقدام را مردم میکنند، خطرپذیری را مردم میکنند؛ اینها چیزهایی است که دیگر شما در انقلاب خودتان دیدهاید.