کمال بشر این است که دل او و فکر او پاکیزه شود؛ انسان خیرخواه، انسان بامعرفت، انسان خداشناس و خداپرست، انسانی که عمل او و حرکات او و گفتار او و کردار او، حتّی خاطرات و خطورات ذهنی او برطبق رضای خدا انجام میگیرد؛ از او ظلمی به کسی نمیرسد، به همنوع مهربانی میکند، در مقابل انسانهای دیگر و حقوق انسانهای دیگر احساس تکلیف و مسئولیّت میکند. انبیا [این جامعه] را میخواهند به وجود بیاورند: جامعهای الهی، جامعهای با دل انسانی، جامعهای با احساسات و عواطف صحیح و سالم، جامعهای که در آن، کسی به کسی و آن جامعه به جوامع دیگر ظلم نکند، هر کاری با احساس اینکه خدا میبیند و خدا مؤاخذه میکند انجام بگیرد، جامعهای که مردم آن جامعه دچار غفلت نباشند، غرق در مادّیّت نباشند، غرق در خودخواهی و خودپرستی نباشند؛ کار، برای خدا؛ کار، برای رسیدن به آستان لقاء ربوبیّت. این، انسان کامل است؛ این، جامعهی کامل است. انبیا میآیند تا اینجور جامعهای را به وجود بیاورند؛ آنوقت اگر جامعهای که انسانهایش و مردمش درست فکر میکنند، درست عمل میکنند، دارای رحم و مروّتند، دارای احساس مسئولیّت در پیش خدای بزرگند، دارای احساس معنویّتند، غرق در مادّه نیستند، همهچیز را برای خود نمیخواهند؛ وقتی این جامعه قدرت پیدا کند و پول پیدا کند و پیشرفت و رفاه مادّی پیدا کند، آن پول و آن قدرت و آن پیشرفت و رفاه مادّی، برای انسانهای همهی دنیا خیر به وجود میآورد؛ همچنانکه در صدر اسلام، اسلام آمد و چراغ علم را در دنیا روشن کرد؛ چراغ معنویّت را در دنیا روشن کرد؛ عدالت اجتماعی را در سطح عظیمی از دنیا مستقر کرد؛ انسانها را در سطح دنیا تربیت کرد؛ به همان اندازهای که جوامع فاتح صدر اسلام از معنویّات اسلام برخوردار بودند.