چقدر خسران است برای یک انسان که هدفش در زندگی همین چیزهای مادّی باشد: زندگی راحتتری به دست آوردن، چند صباحی با یک عزّت خیالی گذرانیدن، که انسان خیالی بودنِ این عزّت را میتواند از میلیونها مورد نابود شدن و پوچ شدن و زایل شدن و بیمعنی شدن آن در سطح دنیا در مقابل چشم خود ببیند. روی این کرسیها انسانها نشستند؛ یک روز هستند، یک روز نیستند. در همهی دنیا مناصب گوناگون، مناصب دولتی، مناصب شبهدولتی یک روز دست زید است، یک روز دست عمرو است، یک روز دست بَکر است؛ وقتی عمرو آمد، از زید خبری نیست؛ خب، عبرتی از این بالاتر نیست. آن کسی فقط میتواند به آن دوران تکیه کند که در آن دوران یک کاری کرده باشد، یک ذخیرهای برای خود درست کرده باشد؛ وَالّا لَفیخُسر 4 سوخته است این سرمایه.