نکتهی دیگری که در ماجرای غدیر میشود فهمید، این است که امیرالمؤمنین در همان چند سالی که به خلافت و حکومت رسیدند، نشان دادند که اولویّت اوّل در نظر آن بزرگوار، استقرار عدل الهی و اسلامی است؛ عدالت. یعنی تأمین کردن هدفی که قرآن برای ارسال رسل و انزال کتب و شرایع آسمانی در یک جا بیان فرموده است: لِیَقومَ النّاسُ بِالقِسط؛2 اقامهی قسط الهی. در نظر امیرالمؤمنین قسط و عدل با دستوری که اسلام برای آن معیّن کرده است که بهترین تضمین و تأمینکنندهی عدالت است اولویّت درجهی اوّل بود. جامعهی اسلامی با عدل و قسط است که قوام پیدا میکند و میتواند بهعنوان شاهد و مبشّر و هدایتگر و الگو و نمونه برای ملّتهای عالم مطرح بشود؛ بدون عدل ممکن نیست؛ ولو همهی ارزشهای مادّی و ظاهری و دنیایی را هم کسب بکند، اگر عدالت نبود، در حقیقت هیچ کار انجام نشده است. این، برجستهترین مسئله در زندگی حکومتی امیرالمؤمنین (علیه الصّلاة و السّلام) بود. پیغمبر اکرم که اینجور عنصری را به حکومت و ولایت مسلمین منصوب میکند، در حقیقت اهمّیّت عدل را بیان میکند. پیغمبر که میداند امیرالمؤمنین در چه جهتی فکر میکند و حرکت خواهد کرد؛ او دستپروردهی پیغمبر، شاگرد پیغمبر، مطیع و عملکنندهی فرمان و درس پیغمبر است؛ و پیغمبر با منصوب کردن امیرالمؤمنین، در حقیقت عدل را در جامعهی اسلامی اهمّیّت بخشید.