قرن نوزدهم خیلی نویسنده دارد؛ شما ببینید روسیه چقدر نویسنده دارد، فرانسه چقدر نویسنده دارد، در یک چند ده سالی در همان قرن بخصوص؛ که باید گشت و عواملش را پیدا کرد؛ علّت چیست که قرن نوزدهم از لحاظ قصّهنویسی یک قرن فوقالعاده است. حالا در قرن بیستم شما نگاه کنید همین آثاری که کمونیستهای شوروی بیرون دادند. من مکرّر این را گفتهام، این دُن آرام از کارهای شولوخوف، ببینید چقدر این اثر، اثر محکم و قوی [است]. یا آن اثر دیگری که مال آلکسی تولستوی است، یک کتابی دارد به نام گذر از رنجها که من آن را خواندهام؛ شرح گزارشی از انقلاب اکتبر است؛ یک اثر ماندنی، گویا و بسیار زیبا [است]. خب، ما اصلاً نداریم؛ نه اینکه بعد از انقلاب نداریم، [قبل از انقلاب هم نداشتیم]. خب، بعد از انقلاب طبیعی است که یک انقلاب مبتنی بر دین و ایمان و ارزشهای دینی طبعاً نمیتواند آن نویسندههای پرورشیافتهی در نظام طاغوت را جذب کند؛ چیز قهری است. آنها هم که نوشتند، مبارزین نوشتند؛ در شوروی هم نویسندهی قدیمیشان اگر چیزی نوشته، ضد نوشته، عکس نوشته. اتّفاقاً آن را هم ما دیدیم توی کارهای روسها؛ یک کتابی است، رمان کوچکی است به نام دل سگ9 من به نظرم یک وقتی در جمع دوستان شما گفتم این را یک ضدّانقلاب شوروی تقریباً در سالهای 1922 این را نوشته؛ آن هم کتاب بسیار زیبا و قشنگی است. به هر حال، سطح کار رماننویسی آنها بالا است.