بیانات و مکتوبات سال 1371


نظام اسلامی با ایمانها، با همّتهای بلند، با مطرح شدن شعارها، با اهمّیّت دادن و زنده نگه‌داشتن شعارها، به وجود می‌آید و حفظ میشود و پیش میرود. شعارها را کم‌رنگ کردن، اصول اسلام و انقلاب را مورد بی‌اعتنائی قرار دادن، همه‌چیز را با محاسبات مادّی مطرح کردن و فهمیدن، معلوم است که جامعه را به آنجا پیش خواهد برد که به یک‌چنین وضعی برسد؛ آنها به آن وضع دچار شدند. یک روزی برای مسلمین پیشرفت اسلام مطرح بود، رضای خدا مطرح بود، تعلیم دین و معارف اسلامی مطرح بود، آشنایی با قرآن و معارف قرآن مطرح بود، دستگاه حکومت، دستگاه اداره‌ی کشور، دستگاه زهد و تقوا و بی‌اعتنائی به زخارف5 دنیا و شهوات شخصی بود، نتیجه آن حرکت عظیمی بود که مردم به سمت خدا کردند. در یک چنین وضعیّتی، مثلِ علیّ‌بن‌ابی‌طالبی میشود خلیفه؛ مثل حسین‌بن‌علی‌ای میشود شخصیّت برجسته؛ معیارها در اینها بیش از همه هست. وقتی معیار خدا باشد، تقوا باشد، بی‌اعتنائی به دنیا باشد، مجاهدت در راه خدا باشد، آدمهایی که این معیارها را دارند، می‌آیند در صحنه‌ی عمل؛ اینها سررشته‌ی کارها را به دست میگیرند؛ جامعه، جامعه‌ی اسلامی است. امّا آن وقتی‌که معیارهای خدایی عوض بشود، هر کسی که دنیاطلب‌تر است، هر کسی که شهوت‌ران‌تر است، هر کسی که برای به دست آوردن منافع شخصی زرنگ‌تر است، هر کسی که با صدق و راستی بیگانه‌تر است، می‌آید سر کار؛ آن وقت نتیجه این میشود مثل عمربن‌سعد و شمر و عبیداللّه‌بن‌زیاد میشوند رؤسا؛ مثل حسین‌بن‌علی میرود به مذبح6 و در کربلا به شهادت میرسد؛ این یک حساب دو دو تا چهار تا است.

«8»