بیانات و مکتوبات سال 1371


دنیا امروز دنیای دروغ است، دنیای زور است، دنیای شهوت‌رانی است، دنیای ترجیح ارزشهای مادّی بر ارزشهای معنوی است؛ این دنیا است؛ مخصوص امروز هم نیست، قرنها است که معنویّت در دنیا رو به افول و رو به ضعف بوده است. صاحبان قدرت، پول‌پرست‌ها، سرمایه‌دارها تلاش کردند برای اینکه معنویّت را از بین ببرند. یک نظامی و یک بساط مادّی‌ای در دنیا چیدند که در رأسش قدرتی مثل قدرت آمریکا است؛ از همه دروغ‌گوتر، فریبگرتر، بی‌اعتناتر به فضایل انسانی، نسبت به انسانها بی‌رحم‌تر، در رأس میشود؛ همین‌طور می‌آیند تا مراتب خودشان؛ خب، این وضع دنیا است. انقلاب اسلامی یعنی زنده کردن دوباره‌ی اسلام، زنده کردن «اِنَّ اَکرَمَکُم عِندَ اللّهِ اَتقاکُم»؛7 آمد تا این بساط جهانی را، این ترتیب غلط جهانی را بشکند، یک ترتیب جدیدی درست کند. اگر آن ترتیب مادّیِ جهانی باشد، معلوم است شهوت‌ران‌های فاسدِ روسیاهِ گمراهی مثل محمّدرضا باید در رأس کار باشند؛ یک انسان بافضیلتِ منوّری مثل امام بایستی در زندان یا تبعید باشد. در آن‌چنان وضعیّتی جای امام در جامعه نیست. وقتی زور حاکم است، وقتی فساد حاکم است، وقتی دروغ حاکم است، وقتی بی‌فضیلتی حاکم است، آن کسی که دارای فضیلت است، دارای صدق است، دارای نور است، دارای عرفان است، دارای توجّه به خدا است، جای او در زندانها یا در مقتل و مذبح، در گودال قتل‌گاه‌ها است. وقتی مثل امامی بر سر کار آمد یعنی ورق برگشت؛ یعنی شهوت‌رانی رفت به انزوا، دنیاطلبی رفت در انزوا، وابستگی و فساد رفت در انزوا، تقوا آمد بالای کار، زهد آمد بر روی کار، صفا و نورانیّت آمد، جهاد آمد، دلسوزی برای انسانها آمد، رحم آمد، مروّت آمد، برادری آمد، ایثار و ازخودگذشتگی آمد؛ امام که می‌آید روی کار، یعنی این خصلتها می‌آید، یعنی این فضیلتها می‌آید، یعنی این ارزشها مطرح میشود، خیلی خوب، اگر این ارزشها را نگه داشتید، نظام امامت باقی میماند، آن وقت امثال حسین‌بن‌علی (علیه الصّلاة و السّلام) دیگر به مذبح برده نمیشوند امّا اگر اینها را از دست دادیم، چه؟ اگر روحیه‌ی بسیجی را از دست دادیم، چه؟ اگر به‌جای توجّه به تکلیف و وظیفه و آرمان الهی، به فکر تجمّلات شخصی خودمان افتادیم، چه؟ اگر جوان بسیجی را، جوان مؤمن را، جوان بااخلاص را که هیچ چیز نمیخواهد جز اینکه یک میدانی باشد که در راه خدا مجاهدت کند انداختیم در انزوا، آن آدم پُرروی افزون‌خواهِ پُرتوقّعِ بی‌صفای بی‌معنویّت را مسلّط کردیم، چه؟ همه‌چیز دگرگون خواهد شد. اگر بین رحلت نبیّ اکرم و شهادت جگرگوشه‌اش پنجاه سال در صدر اسلام فاصله پیدا کرد، در روزگار ما خیلی این فاصله سریع‌تر ممکن است بشود؛ زودتر از این حرفها به مذبح برود فضیلتهای ما و صاحبان فضایل ما. باید نگذاریم؛ باید بایستیم در مقابل انحرافی که ممکن است دشمن بر ما تحمیل بکند. پس عبرت‌گیری از عاشورا این است که نگذاریم روح انقلاب در جامعه منزوی بشود و فرزند انقلاب منزوی بشود. یک عدّه‌ای مسائل را اشتباه گرفته‌اند. امروز بحمداللّه مسئولین دلسوز و علاقه‌مند، رئیس جمهور8 انقلابی و مؤمن بر سر کار است و کشور را میخواهند بسازند؛ یک عدّه‌ای سازندگی را اشتباه گرفتند با مادّی‌گرایی؛ سازندگی چیزی است، مادّیگری چیز دیگری است. سازندگی یعنی کشور آباد بشود، طبقات محروم به نوایی برسند.

«10»