من اعتقاد ندارم که ما بایستی از ترجمه که یک باب بسیار وسیعی است در فرهنگ، خودمان را محروم بکنیم؛ چرا محروم بکنیم؟ خیلی آثار خوب در نوشتههای خارجی هست که میتوانید از آنها استفاده بکنید. هیچ ملّتی از ترجمه بینیاز نیست، بخصوص ما؛ زیرا که ما در بسیاری از عرصههای زندگی از جمله در عرصهی کار فرهنگی و دستاوردهای فرهنگی و محصولات فرهنگی، خیلی حقیقتاً خیلی عقب هستیم؛ یعنی این چندین ده سال گذشته حالا قبلش را کاری ندارم؛ این چندین ده سالی که جلوی چشم ما است ما خیلی کمکاری داریم. ملّت ما، روشنفکرهای ما، دستاندرکاران فرهنگی ما، واقعاً آن کاری را که باید، نکردند. من یادم هست یک وقتی مرحوم آلاحمد شاید در صحبتهایی این را به بعضی از شما برادرها گفته باشم در سال ۴۷ در مشهد، شاید کمتر از یک سال به فوتش بود، ایشان ادّعا میکرد و میگفت من البتّه این را نمیتوانم درست تأیید بکنم ما مثلاً دو یا یکی بیشتر در تمام طول دوران ورود فرهنگ نوی دنیا در کشورمان، ترجمه نداریم! ادّعای او بود؛ یعنی واقعاً ترجمهی خوب نشده. الان من میبینم گاهی بعضی از این آثاری که ترجمه میشود، چه آثار فرهنگی محض، چه بعضی محصولات فرهنگی، رمانها و غیره البتّه خب کارهای علمی هم ترجمه میشود که آن هم مقولهی دیگری است انصافاً خوب و بهدردبخور است؛ [امّا] در همین مقولهی قصّه و رمان که من اشاره کردم و شما اطّلاع دارید که من یکقدری مرتبطم با این مقوله، خب ما واقعاً دستمان خالی است؛ ما در داخل کشور، هیچ کار بزرگی نداریم؛ کارهای بزرگی که در کشورهای دیگر و ملّتهای دیگر وجود دارد در این زمینه، ما اصلاً مشابه آنها را نداریم؛ نه مشابه فرانسویها، نه مشابه روسها و نه بعضی از ملّتهای دیگر؛ خب اینها خلأهایی است که باید پُر بشود لکن تا مادامی که پُر نشده، ما از ترجمهی خوب میتوانیم استفاده کنیم، از جمله برای آثار کودکان و نوجوانان که کار شما است؛ منتها مثل همهی کالاهایی که شما وقتی میخواهید به خانهی خودتان ببرید و به فرزندانتان بدهید، سعی میکنید که سلامت آن را مورد تأکید قرار بدهید و از آن خاطرجمع بشوید، از سلامت این کالای فرهنگی هم بایستی خاطرجمع بشوید.