حسینبنعلی (علیه السّلام) در بیانات خود فهماند که برای دنیای اسلام در چنین شرایطی، مبارزهی با اصل قدرت طاغوتی و اقدام برای نجات انسانها از سلطهی شیطانی و اهریمنیِ این قدرت، واجبترین کارها است. بدیهی است که حسینبنعلی (علیه السّلام) اگر در مدینه و در میان مردم خود میماند، احکام الهی را تبلیغ میکرد، معارف اهلبیت را بیان میکرد، عدّهای را پرورش میداد، وقتی حرکت میکرد برای حادثهای مثل حرکت به سمت عراق، از همهی این کارها باز میماند؛ نماز مردم را نمیتوانست به آنها تعلیم بدهد، احادیث پیغمبر را نمیتوانست به مردم بگوید، حوزهی درس و بیان معارف او تعطیل میشد، کمک به ایتام و مستمندان و فقرا که آن حضرت در مدینه میکرد، همه میماند؛ اینها هرکدام وظیفهای بود که آن حضرت انجام میداد. همهی این وظایف، فدای وظیفهی مهمتر؛ حتّی آنچنان که در زبان همهی مبلّغین و گویندگان هست، حجّ بیتاللّه در اوان خود و در هنگامی که مردم میآیند برای حج، هم فدای آن تکلیف بالاتر؛ آن تکلیف چیست؟ آن، همانطور که فرمود، مبارزهی با دستگاهی که منشأ فساد بود؛ «اُریدُ اَن آمُرَ بِالمَعروفِ وَ اَنهیٰ عَنِ المُنکَرِ وَ اَسیرَ بِسیرَةِ جَدّی»2 این است. یا آنچنان که در خطبهی دیگری در بین راه فرمود: «اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَسولَ اللّهِ صَلَّی اللّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ مَن رَأیٰ سُلطاناً جائِراً مُستَحِلّاً لِحُرُمِ اللّهِ ناکِثاً لِعَهدِ اللّهِ تا آخر فَلَم یُغَیِّر عَلَیهِ بِفِعلٍ وَ لا قَولٍ کانَ حَقّاً عَلَی اللّهِ اَن یُدخِلَهُ مَدخَلَه؛3 یعنی اغاره4 یا تغییر نسبت به سلطان ظلم و جُور، قدرتی که فساد میپراکند، دستگاهی که انسانها را به سمت نابودی و فنای مادّی و معنوی میکشاند؛ این، آن حرکت حسینبنعلی (علیه السّلام) است؛ البتّه این را مصداق امر به معروف و نهی از منکر هم دانستهاند که در باب گرایش به تکلیف امر به معروف و نهی از منکر به این نکات هم باید توجه بشود. لذاست که برای تکلیف اهم، حرکت میکند و تکالیف دیگر را ولو مهم، فدای این تکلیف اهم میکند؛ تشخیص میدهد که کار واجب امروز چیست.