در تهاجم فرهنگی آن چیزی که به این ملّت مورد تهاجم میدهند، چیزهای خوب نیست، چیزهای بد است. فرض بفرمایید اروپاییها وقتی تهاجم فرهنگی را در کشور ما شروع کردند، نیامدند روحیهی وقتشناسیشان را، یا فرض بفرمایید روحیهی شجاعت و خطر کردن در مسائل را، یا تجسّس و کنجکاوی علمی را و مانند اینها را بین ملّت ما منتشر کنند و با تعلیمات و تبلیغات و دنبالگیری، سعی کنند که ملّت ایران بشود یک ملّت دارای وجدان کار یا وجدان علمی؛ این کارها را که نمیکنند؛ مسئلهی لاابالیگری جنسی را وارد کشور ما میکنند. ملّت ما یک ملّتی بود در طول هزاران سال، دارای مبالات2 جنسی، یعنی رعایتهای مربوط به زن و مرد، در تمام دوران اسلامی این بوده؛ نه اینکه کسی خطا نمیکرده، تخلّف نمیکرده؛ خطا همیشه هست. در همهی دورانها، در همهی زمینهها افراد بشر خطا میکنند؛ خطا هست [امّا] خطا غیر از این است که یک خطائی عرف جامعه بشود. یا ملّت ما، یک ملّتی بود که از هرزگی و عیّاشیهای فراگیرِ همهی عمر و مجالس عیش و طرب و این چیزها بَری بود؛ این کارها مخصوص اشراف و پادشاهان و شاهزادهها و ملکزادهْ خانمها و مال اینها بود که عیّاشی کنند و شب تا صبح بیدار بمانند. اروپاییها، نه؛ اروپاییها میخانههایشان همیشه در طول مدت شب و روز و دوران سال و همهی تاریخ روبهراه بود؛ این تاریخ اروپا است، هرکس میخواهد برود بخواند تا ببیند؛ این را وارد کشور ما خواستند بکنند یا تا آنجایی که توانستند کردند. در تهاجم فرهنگی، دشمن میگردد آن نقطهای را از فرهنگ خود میدهد به این ملّت و وارد این ملّت میکند که خودش میخواهد؛ معلوم است دشمن چه میخواهد. اگر در تبادل فرهنگی، ملّتی که از فرهنگ بیگانه چیزی را میگیرد، تشبیه بشود به آدمی که میرود در کوچه و بازار، غذای مناسب و دوای مناسب را میخرد که مصرف بکند اگر آنجا آن را به او تشبیه کنیم در تهاجم فرهنگی باید این ملّتی را که تحت تهاجم قرار گرفته است، تشبیه کنیم به یک بیماری که افتاده و خودش کاری نمیتواند بکند، یک دشمنی یک آمپولی در او تزریق میکند؛ معلوم است که آمپولی که دشمن تزریق کند چیست؛ فرق دارد با آن دارویی و درمانی که خود شما بروید آن را انتخاب کنید و با میل نوش جان کنید و وارد بدنتان بکنید؛ این تهاجم فرهنگی است.