من از همهی این حرفها یک جمله را میخواهم نتیجه بگیرم. امروز که میآمدم صحبت بکنم، با خودم فکر کردم [اگر] من یک مطلب را بتوانم به شما برادران و خواهران عزیز عرض بکنم، حرف خودم را زدهام، و آن مطلب این است که در مقابل تهاجم، عناصر مؤمنِ خودی میتوانند بِایستند. عناصر مؤمن و خودی را هرجا که هستند، گرامی بدارید؛ حرف من این است. من به مسئولین فرهنگی کشور از وزارت آموزش و پرورش تا وزارت ارشاد اسلامی تا سازمان تبلیغات اسلامی، تا بقیّهی مؤسّسات و بنگاههای فرهنگی کشور عرض میکنم که به عناصر خودی تکیه کنید. منظور من این نیست که اگر کسی جوان انقلابی نیست، دستش را بگیرید و بگذاریدش بیرون؛ نه آقا! چه کسی چنین چیزی را میگوید؟ اصلاً منطق اسلام که این نیست، منطق انقلاب که این نیست؛ میدان بدهید تا هرکس میخواهد برای این ملّت کار کند، کار کند. اجازهی منزوی شدن عناصر خود را ندهید؛ من این را میگویم. آقایان! آن روزی که یک دشمنی به یک کشوری حملهی نظامی بکند، چه کسی میرود در مقابل این دشمن؟ آن انسانی که از همه به این سرزمین خود و به ملّت خود علاقهمندتر و به زخارف18 دنیوی بیعلاقهتر است، احساس مسئولیّت بیشتر میکند، متعهّدتر است، میرود دفاع میکند. شما دیدید در دوران جنگ، چه کسانی رفتند دفاع کردند؛ عمدهی میدان ما را بسیج پُر کرد. بسیج یعنی همین؛ یعنی عنصر مؤمنِ انقلابیِ علاقهمند به سرنوشت میهن و علاقهمند به سرنوشت کشور و فداکار؛ رفت وسط میدان با فداکاری، دشمن را هم به زانو درآورد. خب در زمینهی فرهنگی هم همینجور است. آن عنصری که وابستهی به دستگاه شاهنشاهی است و دلش به یاد آن روزها میتپد، نمیآید از نظام اسلامی و از فرهنگ اسلامی دفاع کند؛ چرا ما غافل باشیم؟ آن کسی از فرهنگ اسلامی و از حیثیّت این ملّت دفاع میکند و از موجودیّت این ملّت دفاع میکند و در مقابل تهاجم دشمن میایستد، که دلش در هوای اسلام بتپد، اسلام را دوست بدارد، ایران را دوست بدارد.