یا فرض بفرمایید همین مسئلهی فلسطین. مسئلهی فلسطین به غربت افتاده بود. خیلی از جوانها شاید یادشان نیست؛ یک عدّهای چند صباحی تفنگی دست گرفتند و بعد هم به چرب و شیرین آمریکا و دولتهای پولدار عربی دل باختند و تفنگ را زمین گذاشتند. علّتش هم این بود که آنها با اسلام و دین هیچ ارتباطی نداشتند؛ خیلی هم پُرشور و پُرحماسه خودشان را نشان میدادند لکن چون دین در کار نبود، اساسی هم نداشت. همیشه همینجور است؛ جوانها یادشان باشد: حماسه و شور اگر با اعتقاد دینی و ایمان به خدا همراه نبود، چیز نامطمئن و ناپایداری خواهد بود. بعد که آنها تفنگها را زمین گذاشتند، همه فکر کردند که قضیّهی فلسطین، دیگر تمام شد؛ دیگر کسی از حقّ مردم فلسطین دفاع نخواهد کرد. ناگهان جوانهای مؤمن و مسلمان و فداکار و انقلابی، در قلب فلسطین اشغالی نه بیرون و در کشورهای اروپا و آسیا و در کنفرانسها بر روی سنگفرشهای فلسطین اشغالی و بیتالمقدّس اشغالی پیدا شدند، شعار دادند، با دست خالی یک مبارزهی سختی را شروع کردند که هنوز هم ادامه دارد و انشاءاللّه تا پیروزی ادامه خواهد داشت. از کجا پیدا شد این مبارزهی زندهی ایمانی؟ از خون شهدای ما. پس شهدای عزیز ما، شهدای ملّت ایران بلکه شهدای همهی امّت اسلامی هستند؛ فقط مربوط به خانوادههای خود نیستند.