آن روزی که شما آن راهپیمایی عظیم را برای مردم بوسنیوهرزگوین در این خیابانهای تهران و دیگر شهرهای کشور راه انداختید،4 آن کسانی که جلّادان بوسنیوهرزگوین محسوب میشوند5 و [کسانی که] پشت سر آن جلّادها ایستادند، خیال میکنید ندیدند این اجتماع عظیم را و متأثّر نشدند از اینکه ملّت ایران چگونه با عزم راسخ در یک مسئلهی بینالمللی ایستاده است و مصداق «مَن اَصبَحَ وَ لَم یهتَمَّ بِاُمورِ المُسلِمین»،6 با همهی وجود و در هر جایی که این مُسلم باشد ولو در اروپا و ملّتی که او را نمیشناسد اهتمام به امور مسلمین دارد؟ مردم ما چه میدانند مردم بوسنیوهرزگوین و مردم سارایوو چه کسانی هستند، چگونه مردمی هستند، با چه احساساتی هستند؟ ما چه ارتباطی تا حالا با هم داشتیم؟ فقط اسلام؛ احساس اسلامی؛ احساس اینکه یک ملّت مسلمانی زیر ستم قرار گرفته است. این احساس، مردم ما را به حرکت وامیدارد؛ مردم ما را به اهتمام به امور آنها وامیدارد؛ [وقتی] لازم است به خیابانها بیایند، به خیابانها میریزند با گروههای میلیونی؛ [وقتی] لازم است کمک کنند، پول بدهند، پول میریزند به حسابهای مربوط و کمک میکنند؛ اگر یک وقتی چیز دیگری هم لازم باشد در راه حمایت از برادران مسلمان، باز هم ملّت ما سینه را سپر میکنند و آماده میایستند. این یک نمونه از ملّتی است که اعتقاد دارد به وحدت اسلامی، به برادری اسلامی، به خویشاوندی اسلامی. حالا اگر همهی ملّتهای مسلمان با هم اینجور باشند، ببینید چه چیزی در دنیا پیش میآید. این وحدتِ اسلامی است.