بیانات و مکتوبات سال 1371


مطلب اوّلی که در باب حوزه‌ها عرض میکنم که یک امر محتوایی است برای حوزه‌ها، مربوط است به میدان دادن به کار تحقیق و پرورش محقّقین در حوزه‌ی علمیّه‌ی قم و حوزه‌های فقاهتی دیگر. اینجا به عنوان براعت استهلال3 و ذکر یک نمونه‌ی کامل، یاد نیکی بکنیم از این عالم بزرگوار و مرجع عظیم‌الشّأنی که اخیراً رحلت کردند،4 مرحوم آیت‌اللّه‌العظمی آقای خویی، و نه به دید یک مرجع بلکه [به دید] یک محقّق و یک مؤلّف و یک مدرّس موفّق به ایشان نگاه کنیم. آنچه درباره‌ی این بزرگوار و امثال ایشان غالباً بعد از وفات صحبت میشود، همان جنبه‌های مربوط به مرجعیّت این بزرگوارها است، در حالی که آنچه اهم است در زندگی این افراد و این شخصیّت‌های برجسته چیزهایی است که مستقیماً به مرجعیّت آنها مربوط نیست، بلکه میشود گفت مرجعیّت آنها ناشی از آن خصوصیّات است و آن همان جنبه‌ی علمی و تحقیقی و تدریسی و کار موفّق و پیگیر در این زمینه‌ها است. خب این بزرگوار را که نگاه کنید می‌بینید لااقل در سه رشته‌ی علمی و درسی مهم دارای فراورده‌های تحقیقی هستند؛ یکی فقه است‌، دیگری اصول است و سوّمی رجال. این همه کتاب فقهی و اصولی شاگردان ایشان نوشته‌اند که کلمات ایشان است‌، به علاوه‌ی آنچه از قلم خود ایشان مستقیماً صادر شده است، [مثل] این کتاب بزرگ کم‌نظیر رجالی ایشان5 که اتّفاقاً آن را ظاهراً در همین سالهای اواخر عمرشان نوشته‌اند، چون ذکر میکنند که من این را با اشتغال زیاد و در دوران پیری دارم مینویسم؛ خب یک عالمی که این مقدار فراورده‌ی علمی دارد، شما ببینید چقدر در حوزه‌های علمیّه نه فقط در زمان خود، بلکه بعد از زمان خود تأثیر میگذارد! اصلاً آنچه مربوط به بعد از زمان خود او هم میشود همین جنبه است؛ وَالّا صیت6 مرجعیّت تقلید ایشان یا هر کسی از قبیل ایشان، بعد از مدّت کمی بعد از وفات ایشان از بین خواهد رفت. چقدر مراجع بزرگی بودند که دایره‌ی مرجعیّتشان اوسع از ایشان هم بوده است در نجف‌، [ولی] از آنها الان اسمی نیست؛ نه اینکه هیچ کس آنها را نمی‌شناسد، امّا در حوزه‌ها و در اوساط7 علمیّه از آنها نامی نیست. حالا شما ملاحظه کنید مثلاً در طبقه‌ی اساتیدِ ایشان، مرحوم آشیخ محمّدحسین اصفهانی و مرحوم آقا ضیاء عراقی مرجع هم نبودند، به مرجعیّت هم نرسیدند، امّا شما ببینید همین دو نفر ملّای بزرگ چقدر حضور در حوزه‌های علمیّه دارند، در حوزه‌های فقاهت دارند! کدام حوزه‌ی علمیّه هست که شخصیّت‌های برجسته‌ی فقهی و اصولی در آن باشند و از مرحوم آشیخ محمّدحسین اصفهانی و آقا ضیاء عراقی، نامی و بحثی و سخنی و کتابی و رد و ایرادی نسبت به مبانی وجود نداشته باشد؟ در حالی که در معاصرتِ همان بزرگوارها و اندکی پیش از آنها و هم‌زمان با آنها مراجعی هم بودند که از آنها الان در حوزه‌ها اسمی نیست و تأثیری در پیشرفت فقه و اصول ندارند، در حالی که مرجعیّتِ آنها خیلی هم مرجعیّتهای بزرگی بوده است؛ در دوره‌های قبل هم همین جور بوده. غرض، آنچه در نهاد حوزه‌ها باقی میمانَد این جنبه است؛ آنچه به عنوان یک صدقه‌ی جاریه است این است و بعد از این هم مسئله‌ی پرورش شاگرد و تربیت شاگردان. خب، این به ما و به حوزه‌ها و به مسئولین حوزه‌ها و به کسانی که مدیریّت حوزه‌ها را دارند و بخصوص خود طلّاب، یک مطلبی را تفهیم میکند و آن، این است که طلّاب و فضلا تحقیق را و [کسب] علم را و تدریس را کار اوّل خود بدانند و در این روال، در این جریان، اهتمام و نیروی خودشان را به کار ببندند؛ مسئله‌ی تحقیق، البتّه در همه‌ی رشته‌هایی که در حوزه‌ها برای فقاهت لازم است که عمده‌ی آنها هم همین سه رشته‌ای است که عرض شد و غیر از آنها هم البتّه مطالبی هست.

«2»