بیانات و مکتوبات سال 1371


مطلب بعدی که مطلب چهارم میشود و باز در باب تبلیغ است‌، به طور ویژه، تربیت مبلّغ برای خارج از کشور است، برای سطح عالَم. تبلیغ دو طبیعت دارد؛ طبیعت تبلیغ در داخل متفاوت است با طبیعت تبلیغ در خارج. آن کسانی که به خارج رفته باشند تبلیغ کرده باشند، متوجّهند که من چه عرض میکنم. ما الان در بسیاری از نقاط عالم دچار این مشکل هستیم که نداریم کسی را که بفرستیم برود آنجا و جواب مردم را بدهد. این همه علیه اسلام در یک سطحی و علیه شیعه در یک سطح دیگر و علیه مبنای انقلاب و روش انقلاب در یک سطح دیگر، در دنیا دارد کار تبلیغی میشود. خب این مردم، جوانها، دانشگاهی‌ها، روشنفکرها، آحاد مردم، دچار سؤال هستند؛ از ما میخواهند که ما کسی را بفرستیم برود آنجا عقده‌های اینها را باز کند، دل اینها را آرام کند، خوشحال کند اینها را، ما نداریم کسی را بفرستیم برای ماندن در آنجا، مبلّغینی که بروند در خارج اقامت کنند؛ واقعاً دچار مشکلیم. بعضی از کشورهای خارجی هستند که اگر ما بتوانیم ده نفر عالم فاضل مبلّغ کارآمد را بفرستیم آنجا که بروند بمانند و اصلاً زندگی‌شان آنجا باشد، جا دارد؛ ما یک نفر هم نداریم بفرستیم. با زحمت زیاد گاهی انسان یک نفر را میتواند پیدا کند که برود یک جایی شش ماه بماند، سه ماه بماند، یک سال بماند؛ خب این واقعاً کمبود نیست؟ شما ببینید مبلّغین مسیحی از دو سه قرن پیش راه افتادند حالا حدّاقل از صد سال پیش رفتند در مناطق دوردست آفریقا یا آمریکا، در اعماق جنگلها، آنجایی که آدمهای معمولی نمیرفتند، آنجایی که تجّار نمیرفتند، رفتند آنجا و مشغول تبلیغ شدند! انسان تعجّب میکند؛ [حتّی] آنجایی که امید مسیحی شدن مردم نبود، مثل ایران. یک وقتی در یک صحبتی عرض کردم؛19 در ایران از زمان نادرشاه و بلکه از قبل از نادرشاه، مبلّغین مسیحی مکرّر آمدند اینجا ماندند شرح‌حال‌شان هست برای تبلیغ مسیحیّت! با آن وسایل سفر در آن روزها، اصلاً از زندگی و خانه و اهل و وطن مألوف20 خداحافظی میکردند میرفتند برای اینکه سالهای دراز آنجا بمانند. با وسایلِ امروز، آدم میتواند سوار بشود در ظرف سه ساعت‌، چهار ساعت، پنج ساعت، به هر نقطه‌ی دنیا بخواهد برود و برگردد. با این امکانات‌، با تلفن و ارتباطات، ما باز هم بایستی کمبود داشته باشیم در این قضیّه‌ی به این اهمّیّت؟ ما تا حالا هر چه انجام داده‌ایم به این صورت است که خب فضلای برجسته‌ای هستند، آدمهای معروفی هستند، شخصیّت‌های آماده‌ای هستند، از اینها خواهش میکنند یا ما یا دیگران اینها میروند؛ در حالی که اصلاً باید برای این کار اشخاص مُعدّی21 وجود داشته باشند، درسش را خوانده باشند، دوره‌اش را دیده باشند، روان‌شناسی کشورهای خارجی را و ملّتها را بدانند، زبان آنها را بشناسند، زبان تکلّمی آنها را بدانند، بتوانند با آنها حرف بزنند، تفاهم بکنند؛ این را متأسّفانه ما نداریم. خب این خلأ کجا باید برطرف بشود؟ این درست است که ما منتظر بمانیم تا یک دانشکده‌ای که حالا فرض بفرمایید مفاهیم اسلامی هم آنجا درس داده میشود در آن سطوح نازل نسبت به حوزه‌های علمیّه، برای ما مبلّغ درست کند؟ نه‌، جای این قم است، [به وسیله‌ی] طلّاب جوان و فضلای جوان. خب این را غیر از قم یا در درجه‌ی بعد در بقیّه‌ی حوزه‌های علمیّه، کجا [میتوان یافت]؟ این هم موضوع چهارم.

«10»