خب، کسی که دارای یک چنین دانش عظیمی است، آیا به طور قهری انسان را در مقابل خودش خاضع میکند یا نه؟ انسان را وادار به عبودیّت و بندگی خودش میکند یا نه؟ انسان را وادار به فرمانبَری در مقابل خودش میکند یا نه؟ به طور قهری و بدون اینکه اجباری در کار باشد [وادار میکند]؛ هرچه هم انسان داناتر باشد، این عبادت برایش طبیعیتر و دلنشینتر است. همچنان که آن استاد دانشمندی که شما میشناسید، ممکن است اگر بیاید در کوچه و خیابان راه برود، یک آدم بیسواد یک تنهای هم [به او] بزند، یک لیچاری هم به او بگوید چون نمیشناسد استاد را، نمیشناسد که این چه مقام علمی والایی است [امّا] شما که شاگردش هستی، نه، به همان اندازهای که دانش شما بیشتر است، تواضعتان در مقابل آن دانشمند بیشتر است. آدمی که دانشی ندارد، جاهل است، یک تنهای هم میزند، یک لیچاری هم میگوید، یک بیاعتنائی هم به او میکند؛ [امّا] هرچه دانش انسان بیشتر باشد، معرفتش بیشتر باشد، در مقابل پروردگار خاضعتر و خاشعتر است؛ لذا در قرآن میفرماید: اِنَّما یَخشَی اللّهَ مِن عِبادِهِ العُلَمٰؤُا؛6 یعنی علما هستند که در مقابل پروردگار خشیت دارند. خب این حالا مقولهی علم. پس اینکه در این آیه میگوییم «اَلَّذی خَلَقَکُم» خدایی که شما را آفرید یا میگوییم زمین را چنین و آسمان را چنین و باران را چنین قرار داد، در واقع داریم اشاره میکنیم به علم بیپایان الهی که این علم، انسان را و فطرت و دل انسان را وادار میکند به خضوع و عبودیّت پیش خدای متعال. حالا به همین نسبت، قدرت الهی را بسنجیم. قدرت الهی در ساختن این ابزارهای ریز، این وسایل کوچک، این سلّولهای بدن انسان یا حیوانات، این چیدن اینها در مقابل هم و تشکیل یک موضوع عظیم، ایجاد مغز انسان با آن سعهی عظیمی که این مغز دارد که تمام آفرینش را بشر در مغز میچرخاند و از مغز خود برای خلّاقیّت استفاده میکند و این قدرتی که توانسته این مغز را به وجود بیاورد با این همه اسرار و شگفتیها و تواناییها، آن قدرتی است که انسان اگر عالِم باشد، به طور قهری در مقابل این قدرت خاضع است. هرچه علم انسان و معرفت انسان و تنبّه انسان بیشتر باشد، در مقابل این قدرت خاضع است. خب، حالا این فقط علم و قدرت خدا است و ما در مقولات دیگر هیچ وارد نشدیم.