آنجا کشوری است که سی چهل سال نظام مارکسیستیِ ضدّ خدایی بر آن کشور حکومت کرده و در عین حال مردم همچنان مسلمانند. ما رفتیم در آنجا نماز خواندیم، مردم نماز خواندند، همین تسبیحات حضرت زهرا را که همهی شیعه و سنّی نقل کردند و مستحب است این را به یک شکل دیگری؛ اوّل سبحاناللّه، بعد الحمدللّه، بعد اللّهاکبر به صدای بلند امام جماعتشان خواند، همه آن را خواندند. ظواهر از لحاظ داخل مسجد و روز عبادت، ظواهر اسلامی. بعد ما رفتیم در یک ساختمانی که رئیسجمهور محلّی آنجا میزبان ما بود و بنا بود آنجا ناهار بخوریم. وقتی میرفتم، من دیدم مردم جمع شدهاند در مقابل این عمارت. ما رفتیم، مدّتی آنجا بودیم؛ بعد از یکی دو ساعت که برگشتم، دیدم تمام این جمعیّت همینطور ایستادهاند. ما که با اینها ملاقاتی نداشتیم، من که حرفی با آنها نمیتوانستم بزنم؛ فقط یک نگاه. بمجرّد اینکه چشمشان افتاد به ما و این هیئت ما، بنا کردند ابراز احساسات، دست تکان دادن، دستمال تکان دادن، زنها، مردها! و ما عبور کردیم آمدیم. اینها همان مردمند. اگر احساسات اسلامی در اینها مرده بود، با اینها کاری نداشتند. اگر احساس هویّت اسلامی در اینها نبود، غرب، آمریکا، انگلیس، این کشورهای ضدّ اسلام و معاند با اسلام، به اینها کمک میکردند، و نکردند. این یک نمونه است.