ثانیاً توجّه به جوانب مسئله. ما اسلامی را امروز تبلیغ میکنیم که قدرت مادّی و تسلیحاتی و تکنولوژیکی و علمی استکبار جهانی با او سینهبهسینه و روبهرو است. یعنی این قدرتهای بیمهار عالم، امروز با اسلام دشمنند؛ نمیگویم فقط با اسلام دشمنند که کسی خیال کند که شما چه میگویید که همه دارند تلاش میکنند که بیایند با اسلام بجنگند! نه، با خیلی چیزها دشمنند. با اسلام بسیار دشمنند؛ هر جایی که اسلام باشد اینها دشمنند. مال امروز هم نیست. تجربهی استکبار عالمی [این] است که باید با اسلام، هر جا جدّی شد جنگید. از آن روزی که غربیها وارد کشورهای مسلمان شدند برای استعمار از قرن هفدهم و هجدهم که سوار کشتیها شدند و از اروپا راه افتادند و به این کشورها آمدند و بتدریج در کشورهای اسلامی جا خوش کردند به اسم کمپانی و به اسم کلیسا و به اسم این چیزها، از همان وقت فهمیدند که جامعهی اسلامی و دین اسلام با اهداف استعماری که آنها را بلند کرده فرستاده به این طرف دنیا، مقابل و مبارز است. از همان وقت فهمیدند؛ قرائن زیادی هم برایشان وجود داشت. میدانید که سالهای متمادی، هند یکی از استانهای کشور انگلیس بود نه هند فعلی بلکه هند و پاکستان و بنگلادش فعلی؛ شبهقارّهی هند پُررویی را ببینید! از یک وجب جا آن طرف دنیا آمدند، یک شبهقارّه را، یک کشور عظیم را با آنهمه منابع ثروت تصرّف کردند؛ ذرّهذرّه هم تصرّف کردند و داستان بسیار غمانگیزی هم دارد تا اینکه توانستند آنجا را رسماً ملحق کنند به امپراتوری انگلیس و سالهای متمادی شد جزو انگلیس و نایبالسّلطنه میفرستادند. یعنی حاکم هند کسی بود که ملکهی انگلیس یا پادشاه انگلیس هر که بود میفرستاد بهعنوان نایبالسّلطنه. یکی از نایبالسّلطنههای هند در ۱۵۰ سال قبل که هنوز مبارزات ضدّاستعماری انگلیس در هند شروع نشده بود، گفته بود که اوّلین هدف ما باید در اینجا سرکوب مسلمانها باشد؛ چون مسلمانها به طبیعتِ حال با ما دشمنند، [در حالی که] هندوها اینجور نیستند. این [جور] است؛ این تجربهی استعمار است.