و من اینکه عرض میکنم به شما، شما بدانید که خود بنده آمادگی این کار را که بروم در یک گوشهای بنشینم و تبلیغ بکنم ولو برای عدّهی کمی همیشه داشتهام. خب حالا، الان وضع ما اینجوری است که آنجور کاری را نمیتوانیم انجام بدهیم. این [طور] نیست که من این توقّع را از شما داشته باشم؛ نه، این توقّعی است که از همهی روحانیّون هست؛ هر کسی بتواند، در هر جایی که بتواند؛ این کار مهمّی است. حالا شما بحمداللّه خداوند توفیق داده است که در این استان محرومِ مظلوم که در طول سالیان متمادی ستمشاهی مظلوم واقع شده، مشغول خدمت هستید. این مطلبی که آقای ناصری فرمودند، مطلب مهمّی است؛ من قبلاً هم شنیده بودم این را که میگفتید آن روزها خوانین و مسئولین نمیگذاشتند که حتّی یک روضهخوان از این گردنه عبور بکند بیاید این طرف؛ مبادا بیایند اینجا، ایمان مذهبی مردم را در راهی بیندازند که با منافع آن خان بیوجدان و ظالم منافات داشته باشد. خب، همهی زندگی خان، زندگی ابوجهلی بود و یک روحانی اگر میآمد، باید با او مبارزه میکرد چیز قهری بود نمیگذاشتند؛ لذا مردم دور ماندند. با اینکه دور ماندند، اینقدر خوبند. این مردم با وجود اینکه روحانی و دین و تبلیغ و کتاب و مکتب نداشتند، آن جنگشان بود، آن پشت جبههشان بود، این هم امروزشان است؛ میبینید با چه اخلاصی، با چه شوری حرکت میکنند. پس خیلی مردم خوبی هستند.