دین از سیاست جدا نیست؛ اسلام دین را، حکومت را، اِمارت را، خلافت را، بیعت را، جهاد را، جنگ را، صلح را، سیاست را، مالیات را، تدبیر امور مردم را، آموزشوپرورش را که اینها همه از شئون حکومت است از دین دانسته است. کتابهای فقهی ما را باز کنید چه کتب فقهی شیعه، چه کتب فقهی اهل سنّت ببینید که همهی ابواب امور زندگی در این کتب هست؛ اینها همه سیاست است و دین متکفّل همهی اینها است. نگویند که علما در مسجد خودشان بروند و مسئلهشان را بگویند، خود سیاستمداران هم میدانند کشور را چهجور اداره کنند؛ نخیر، اگر خود سیاستمداران علمای باللّه و علمای دینند، حکم خدا را در باب سیاست میدانند؛ اگر نیستند، باید از علمای دین ارشاد بخواهند و حکم خدا را سؤال کنند و به آنچه آنها گفتند عمل کنند.