این وضع دنیا است؛ یعنی چه؟ یعنی دیکتاتوری؛ همان چیزی که اگر در یک کشوری این وضعیّت به وجود بیاید یعنی یک اقلّیّتی که حاکم است، مقتدر است، امکانات دارد، پول دارد، تبلیغات دارد، در یک طرف قرار بگیرد، یک اکثریّت عظیمی که مستضعفند، ناراضیاند، خشمگینند، مخالفند، در یک طرف دیگر قرار بگیرند همهی عقلای عالم آنها را تقبیح میکنند. امّا همین وضعیّت در سطح جهان به وجود آمده است و روشنفکران عالم نویسندهها، فیلمسازها، هنرمندها، نامآوران عرصهی نوشتن و هنرنماییهای گوناگون در سطح عالم، عمدتاً [هم] در کشورهای اروپایی و آمریکا دارند تماشا میکنند و نگاه میکنند و خونسرد از آن میگذرند و مسائل جزئی را بزرگ میکنند و این مسئلهی به این عظمت را مورد توجّه قرار نمیدهند! ببینید چه وضعیّتی است در دنیا. به چیزهای کوچک میپردازند؛ گناهانی که به نظر آنها گناه است، اگرچه کوچک است. در یک نقطهای از دنیا، یک حادثهای اتّفاق بیفتد، یک نفری یک جا یا گروگان گرفته بشود، یا اسیر بشود، یا رنجی ببیند یا احتمال این باشد البتّه یک نفری باشد که آنها برای او ارزش حیات قائل باشند، وَالّا سیاهپوست باشد ارزش حیات ندارد، مسلمان باشد ارزش حیات ندارد، یک اروپایی شما میبینید که نویسندگان فلان کشور، مطبوعاتچیهای فلان کشور، خبرنگارهای فلان کشور، شعرای فلان کشور طومار امضا میکنند و در همهی دنیا پخش میکنند و اظهار وجود میکنند امّا در مقابل این حادثهی عظیم، حادثهی دیکتاتوری یک قدرت کوچک امّا ثروتمند و دارای تکنولوژی و ابزار پیشرفته نسبت به یک اکثریّت عظیم از انسانها که به آنها حقّ حیات نمیدهند، حقّ اعتراض نمیدهند، حقّ انتخاب نمیدهند، حتّی حقّ دموکراسی نمیدهند، این آقایان نشستهاند و تماشا میکنند که خود همین هم یعنی همین بیتفاوتی روشنفکران جزء متمّم آن استبداد است؛ جزء متمّم آن دیکتاتوری جهانی و عظیم است. این، وضع دنیا است.