کسی گمان نکند که امروز دیگر دربارهی تدیّن مثلاً اساتید یا آن کسانی که مسئولیّتهایی در بخشهای مختلف دانشگاه قائل هستند، خیلی لزومی ندارد دنبال بکنیم؛ بپردازیم به اینکه کمیّت دانشجو را زیاد کنیم، کیفیّت را زیاد کنیم؛ نه آقا، گیرم که شما دانشجو دو برابر این مقداری که امروز دارید تربیت میکنید تربیت کردید، کیفیّت هم فرض کنیم رفت بالا که من بعید میدانم که بدون توجّه به تعهّدهای انقلابی و اسلامی اصلاً بشود کیفیّت را بالا برد؛ این هم تجربهی ما است؛ من حالا شاید اشارهای هم بکنم به این معنا وقتی این متخرّج این دانشگاه برای این کشور و برای این آرزوهای بزرگ ملّی ارزشی قائل نباشد، دلی نسوزاند، کاری نکند، چیزی گیر کشور نیامده؛ این سرمایهگذاری شما پاسخی نداده. بنابراین اصل قضیّه این است که ما برویم سراغ اینکه چه میخواهیم بسازیم در این دانشگاه؛ اگر پاسخ به این سؤال این است که میخواهیم یک متخصّصِ مؤمنِ به مبانی انقلاب و معتقد به انقلاب و تلاشگر در راه هدفهای انقلاب بسازیم اگر پاسخ به سؤال اوّل این است، که از نظر ما همین است، غیر از این نیست آنوقت بایستی برای او یک برنامهریزیای کرد، باید یک فکری در دانشگاه کرد تا بشود اینجور چیزی را تربیت کرد. الان بینی و بیناللّه اینجور نیست؛ در حالی که من میدانم ایشان [شایستهاند] خب ما دیگر بهتر از ایشان چه کسی را میتوانیم بگذاریم در رأس آموزشعالی؟ برادر مؤمن، انقلابی، مسلمان، خوب [امّا] در عین حال میبینیم که این مقصود برآورده نیست؛ عیب کار کجا است آقایان؟ در گزینش استاد است؟ در عدم نظارت بر اساتید است؟ در ادارهی نادرست دانشگاهها است؟ در پرورش ندادن روحیهی دینی است در دانشگاهها؟ در کمبود کار فرهنگی و دینی است؟ در تعارض جناحهای دینی در داخل دانشگاهها به بهانهها و اسمهای بیربط و بیمعنی با یکدیگر است؟ چیست؟ بالاخره یک علّتی دارد. این کار بهعهدهی شما است؛ این مسئولیّت شما است.