مطلب دوّم این است که اساس بسیج در جمهوری اسلامی بر آگاهی است. در اینجا نظام جمهوری اسلامی هرگز نخواسته است که یک عدّهای بیایند چشمهایشان را ببندند و با اطاعت کورکورانه، بیخبر از آنچه اتّفاق میافتد، بروند در یک میدانی شمشیرها را بکشند، اسلحهها را بکشند، بنا کنند جنگیدن؛ این را ما نخواستهایم. جمهوری اسلامی و امامِ این جمهوری که رضوان و رحمت خدا بر او [باد] عکس این حرکت کردند؛ با آگاهی، ملّت ما راه افتاد؛ میدان را انتخاب کرد و در آن میدان جنگید. آن کسانی که در جبهههای نبرد، در هشت سال جنگ تحمیلی و قبل از آن و مقداری بعد از آن ایستادند و جنگیدند، علیٰ بصیرةٍ جنگیدند، فهمیدند که چه میکنند، با چه کسی میجنگند، چرا میجنگند و از چه دارند دفاع میکنند. ما از این جوانهای بسیجی، اگر شهری بودند، اگر روستایی بودند، اگر علیالظّاهر مدرک تحصیلی نداشتند، مدرسهرفتهی دانشگاهی نبودند، اگر متخصّص عالیرتبه بودند، هر که بودند، شنیدیم که مکرّر در مکرّر بر زبان جاری میکرد که ما برای خاک نمیجنگیم، ما برای یک وجب زمین نمیجنگیم؛ ما برای اهداف و آرمانها میجنگیم. این درست است؛ این همان معرفت است.