بیانات و مکتوبات سال 1371


من خبر داشتم که در همان اوقاتی که شهریار برای انقلاب میسرود، یک عدّه از روشنفکرهای وابسته‌ی به رژیم گذشته که با شهریار سابقه‌ی دوستی داشتند، مرتّب فشار می‌آوردند روی او، کاغذ برایش مینوشتند، شعر در هجوش میگفتند، و من اطّلاع داشتم از این قضیّه که حتّی میرفتند و او را ملامت میکردند که تو چرا برای انقلاب اسلامی این‌جور دل میسوزانی و او مثل کوه ایستاده بود؛ من حقیقتاً تعجّب میکردم. من بعضی از آن کسانی را که به ایشان فشار می‌آوردند، خودم از نزدیک می‌شناختم و شعرشان و سابقه‌ی ذهنی‌شان را میدانستم؛ بعضی‌هایشان وابسته‌ی به رژیم بودند و مستقیماً مربوط به آن جناح بودند و جزو دربار شاه و دستگاه شاه بودند؛ بعضی‌هایشان توده‌ای بودند و کسانی بودند که جیره‌خور شوروی سابق بودند؛ و همه‌ی اینها با اینکه از لحاظ مبنا و منطق بظاهر بینشان یک فاصله‌ای وجود داشت، در فشار بر روی شهریار شریک بودند و شهریار محکم و قرص ایستاده بود. به هر حال، شهریار شاعر متواضعی بود، دنبال نام و نشان نبود و برای خدا و برای وظیفه کار میکرد و حالا خدای متعال دارد پاداش او را میدهد.

«8»