بیانات و مکتوبات سال 1371


این دختری که در کوره‌ی گداخته‌ی مبارزات سخت پیغمبر در مکّه، متولّد شد و در شعب ابی‌طالب یار و غمگسار پدر بود؛ دختری در حدود هفت هشت ساله یا یکی دو سال سه سال بنا بر اختلاف روایات کمتر و بیشتر، آن شرایط دشوار را تحمّل کرد؛ در آن شرایطی که خدیجه از دنیا رفت، ابوطالب از دنیا رفت، پیغمبر تنها و بی‌غمگسار است و همه به او پناه می‌آورند، کیست که غبار غم را از چهره‌ی او بزداید؟ یک وقتی خدیجه بود که [حالا] نیست؛ ابوطالب بود که نیست. در یک چنین شرایط دشواری، در عین آن گرسنگی‌ها و تشنگی‌ها و سرما و گرمای دوران سه‌ساله‌ی شعْب ابی‌طالب که از دورانهای سخت زندگی پیغمبر است که در یک شکاف کوهی با همه‌ی مسلمانان معدود، در حال یک تبعید اجباری زندگی میکردند این دختر مثل فرشته‌ی نجاتی برای پیغمبر، مثل مادری برای پدر خود، مثل پرستار بزرگی برای آن انسان بزرگ، مشکلات را تحمّل کرد، غمگسار پیغمبر شد، بارها را بر دوش گرفت، عبادت خدا کرد؛ ایمان خود را تقویت کرد، خودسازی کرد، راه معرفت و نور الهی را به قلب خود باز کرد؛ اینها است آن چیزهایی که یک آدمی را به کمال میرساند.

«5»