بیانات و مکتوبات سال 1371


راجع به مسئله‌ی تفریحات؛ تفریحات مسئله‌ی خیلی مهم و اساسی است. اگرچه در جامعه خیلی‌ها هستند که ممکن است آن را جدّی نگیرند و فکر کنند که یک زندگیِ جامد و خشک و بی‌انعطاف و بی‌لبخند میتواند یک زندگی موفّقی باشد؛ این‌جور نیست. اگر در زندگی آن شکفتگی تفریحِ سالم، آن لبخندی که ناشی از نشاط است و طبیعی بر لب انسان می‌نشیند نباشد، بر خود انسان و بر معاشرینِ هر کسی جهنّمی خواهد شد که این زندگی، اصلاً زندگی نیست. مادّیات، مقدّمه‌ی زندگی خوبند و تفریح، عنصر اساسی زندگی خوب است. یعنی فرض کنیم کسی درآمدهای مالی خیلی کلانی داشته باشد امّا در زندگی، دلِ خوش و آن فرحی که شما تفریح میکنید نداشته باشد. تفریح، از باب تفعیل است؛ یعنی فرح آوردن، ایجاد فرح. اگر آن فرح و شادمانی در انسانی نباشد ولو خیلی هم درآمد داشته باشد، یا خیلی هم مقام عالی داشته باشد، یا خیلی هم نفوذ اجتماعی داشته باشد، این اصلاً برای او زندگی نیست، یک جهنّمی است؛ نمیشود با او زندگی کرد. شما همّتتان این است که تفریح کنید؛ یعنی آن فرح را، آن شادمانی را به انسانها ببخشید؛ و در هر جا هستند انسانها از بالاترین مقام اجتماعی تا مردم عادّی کوچه و بازار، از فقیر، غنی و قشرهای مختلف آنها را شادمانه کنید. این خیلی چیز مهمّی است که زندگی، زندگی شادمانه باشد و شادمانه بگذرد. خب، کاری است اساسی. یعنی آن کسی که مثلاً مخاطب این نمایش طنزگونه یا به هر حال کار تفریحی است، خودش هم احساس نمیکند این جدّی است؛ شاید مجری هم در مواقعی احساس نکند البتّه مجری‌ها فرق میکنند؛ آن کسی که دارد اجرا میکند این طرح را، گاهی یک انسان فرزانه‌ای است، یک انسان هوشمندی است، مثل این آقای نوذری که ایشان یک انسان فرزانه و هوشمند [است]؛ میفهمد این انسان فرزانه که چه کاری را دارد انجام میدهد، با درک این کار را انجام میدهد لکن آن کسی که نشسته و دارد تحلیل میکند این حادثه را، نه، او خوب میفهمد که چقدر این کار عظمت دارد.

«5»