امروز صبح فکر میکردم که [وقتی] شماها میآیید، به شماها چه عرض بکنم که این دو سه نکته ...... وجود دارد، غیر از این سُرور ظاهری. حقیقتش را شما بدانید که من نسبت به بعضی از حضراتی که در این برنامهها هستید حالا نمیشود بگویم [ارادت]، اگر بگویم ارادت، شاید یک خردهای مبالغهآمیز جلوه کند یا باشد یک محبّت یا یک معرفت محبّتآمیزی دارم و دلم میخواهد که این نکته را عرض کرده باشم: یک سُرور معنوی وجود دارد؛ آن دعائی که در سجدهی نماز شب خوانده میشود و امام یک وقتی در سخنرانیشان گفتند، این است: اَللّٰهُمَّ ارزُقنِی التَّجافِیَ عَن دارِ الغُرورِ وَ الاِنابَةَ اِلیٰ دارِ السُّرور؛22 دار سُرور؛ یعنی از خدا میخواهد که دل او، متمایل بشود به دار سُرور؛ این چه سُروری است؟ دار سُرور یعنی دنیای عقبیٰ، دنیای آخرت، دنیایی که در آن بهشت هست؛ این دار سُرور است، سُرور مؤمنین است. نمیشود انسان مدّت پنجاه سال، شصت سال، هشتاد سال عمر کند و این سُرور را حس نکند؛ این که معنی ندارد، باید انسان این سُرور را حس کند؛ آن سُرور، سُروری است که با آن غم نیست؛ این سُرورهای ظاهری که ما پیدا میکنیم، غالباً با غم همراه است؛ مثل محبّتها؛ غالباً محبّتهای شدید با غم همراه است، با اینکه محبّت چیز شادیآوری است. اساساً هر گونه محبّتی بخصوص محبّتهای شدید یک چیزی است که به انسان نشاط میبخشد، امّا به همین نسبتی که نشاط دارد، غم هم دارد. محبّت در هر مرحلهای، با نشاط خود یک غمی آمیخته دارد. گفت: محنت قرب ز بُعد افزون است / جگر از محنت قربم خون است این از شعرهای مناسب آقای باقری23 است، یادم نیست که این [شعر] مال کیست؛ سالها پیش، یک وقتی این را یادداشت کردم. حتّی حالت وصل، باز هم محنت دارد: هست در قرب همه بیم زوال / نیست در بُعد جز امّید وصال24 حدّاقلش این است که دغدغه دارد که این حالت خوش، این قرب، این وصال زایل خواهد شد. میدانید اینجوری است؛ همهی چیزهای مادّی اینجور است جز محبّت معنوی، جز قرب معنوی، جز سُرور معنوی که آن اصلاً تمام شدن ندارد. یعنی کسی که واقعاً به خدای متعال محبّت پیدا میکند، بیم زوال دارد؟ در وصل خدا، آن وصل عرفانی و معنوی، بیم زوالی هست؟ نه.