فرض بفرمایید این نقشهایی که من به نظرم میآید که شما میتوانید در همین تیپسازیها، تیپهای مختلف اجتماعی را جستجو کنید و بسازید؛ حالا شما روی چند تا تیپ خیلی تأکید کردید و آوردید داخل میدان، مثل همین مُلَوَّن و دستودلباز14 و آمیرزا،15 ]امّا[ تیپهای دیگری هم وجود دارند که اینها در جامعهی ما هستند؛ مثلاً فرض بفرمایید انسانهای نومیدی هستند که اینها از هر حرکت اجتماعیای که برایشان مطرح بشود مأیوسند؛ هر کاری پیشنهاد بشود: آقا بیایید این کار را بکنیم، بیایید مدرسه بسازیم، بیایید فلان کار فرهنگی بکنیم، میگویند آقا فایدهای ندارد، مگر میشود؟ آیا در جامعهی ما، اینجور تیپی وجود دارد یا نه؟ کم است؟ در دوران مبارزات، در زمان رژیم گذشته، از بزرگترین مشکلهای ما همین تیپها بودند؛ اینها از دشمن برای ما دشمنتر بودند. برای خاطر اینکه با لباس، با زبان دلسوزیِ «نمیشود» افراد را متفرّق میکردند و نمیگذاشتند ما اصلاً کار بکنیم. جوانها را ما با هزار زحمت یک جایی جمع میکردیم، اینها میآمدند با آن نفَس سردشان، اینها را از بین میبردند. اتّفاقاً این تیپ، در کارهای نمایشی تلویزیون ما هست؛ در [کارتون] آن آدمکوچکهای سفرهای گالیور که البتّه من کتابش را هم خواندهام، [وجود دارد]. در آن چهار شخصیّتِ نمایشی، یکی هست که هر کاری را میگویند، میگوید آقا نمیشود، فایده ندارد، من میدانم! صدای خوبی هم انتخاب شده و روی این کار گذاشته شده.16 خب، این یک تیپ است؛ این تیپ اجتماعی است. اتّفاقاً آن کارتون خیلی چیز پُرمغزی نیست؛ [چون] من کتاب سفرهای گالیور را خواندهام؛ گالیور به جاهای مختلفی هم سفر میکند، حالا خدا خیرشان بدهد اینجا آدمکوچکها را انتخاب کردهاند، یک جا هم گالیور به سرزمین آدمهای بزرگ میرود که در دست آنها جا میشود و در جیب آنها قرار میگیرد که آن را بخواهند در تلویزیون بیاورند، خیلی قضیّه مشکل میشود! حالا، این تیپ را ما داریم نشان میدهیم، شما این تیپ مضرّ اجتماعی را نشان بدهید.