من گاهی میبینم در بعضی از این نمایشها که واقعاً چیز عجیبی است یک کار ظریف کوچک، یک حرکت دست، یک حرکت چشم، یک اخم، آنچنان معنا پیدا میکند؛ این خاصیّت آدمهایی است که جلوی چشم عدّهی زیادی قرار گرفتهاند. خب یک آدم معمولی ممکن است صدها بار سرش را تکان بدهد، دستش را تکان بدهد؛ آن انسانی که پشت تریبونی رفته که یک میلیون آدم دارند نگاهش میکنند، یک اشارهی چشمش، یک اشارهی دستش، اصلاً یک معنایی پیدا میکند؛ یعنی آن کسی که نشسته [و او را نگاه میکند]، یک چیزی میفهمد. من یک وقتی از آقای نوذری به وسیلهی شما، برای خاطر یک حرکت خیلی زیبایی که ایشان کردند، تشکّر کردم. ایشان چند نفر آدمی را که در مسابقه16 خوب جواب داده بودند، یک تشویق خیلی خوبی کرد؛ من واقعاً این دلم آرام گرفت؛ داشتم نگاه میکردم، گفتم بهبه! خب یک تشویق، یک کلمه حرف است؛ اینقدر اهمّیّتی ندارد در حال عادّی، امّا آنجا میبینید چقدر اهمّیّت پیدا میکند. من، کأنّه دیدم که همینطور سیلابهای تشویق، از هر تلویزیونی، در هر خانهای دارد سرازیر میشود به سمت انسانهای مستعد، بااستعداد و توانا، برای خاطر یک کلمه؛ ببینید این یک کلمه، ناگهان چقدر قیمت پیدا میکند. ما باید مواظب کلمه کلمههایمان باشیم. اگر چنانچه همین کلمه را ما، بد به کار ببریم یا به جای آن کلمهی بدی به کار ببریم، به همان اندازه اثر کوبنده و شکننده خواهد داشت؛ این مسئولیّتها را خیلی زیاد میکند. میتوانید جنبههای ارزشی را بگنجانید.