بیانات سال 1401


تجربه‌ی ما هم همین را نشان میدهد. یک وقتی بود که این آیات را میخواندیم، تجربه‌اش در تاریخ بود و صدر اسلام را به عنوان تجربه ذکر میکردیم، [امّا] امروز این‌ جوری نیست؛ امروز ما خودمان اینها را تجربه کرده‌ایم، خودمان در میدانهای مختلف این را مشاهده کرده‌ایم که اگر صبر داشتیم و تقوا داشتیم، پیروز میشویم. آن روزی که جنگ شروع شد ــ در دوره‌ی دفاع مقدّس را عرض میکنم ــ حالا ماها خیال میکردیم جنگ مثلاً فرض کنید یک هفته، ده روز، بیست روز ادامه پیدا میکند؛ [ولی] هشت سال طول کشید! هشت سال طول کشید. امام از همان روز اوّل خاطرش جمع بود؛ نه اینکه تصریح کند که ما پیروز میشویم؛ نه، [امّا] ما در امام هیچ نگرانی‌ای مشاهده نمیکردیم؛ سؤال میکرد، توضیح میخواست، جزئیّات را در جلساتی که با مسئولین دیگر قوا خدمت ایشان بودیم سؤال میکردند، میپرسیدند که چه شد، چرا شد ــ از این کارها بود ــ منتها در چهره‌ی امام و در برخورد امام و در بیانات امام مطلقا اضطراب مشاهده نمیشد؛ یعنی دلش قرص و محکم بود که به یک جای خوبی خواهد رسید؛ و ایستاد؛ در موارد مختلف ایستاد.

«25»