خب، دو مورد در سورهی آلعمران هست و عجیب است که این دو مورد هر دو در یک سوره و تقریباً مربوط به یک قضیّه است؛ البتّه دو قضیّه است، منتها دو قضیّهی متّصل به هم است. دو جور سنّتها را بیان میکند: سنّت پیروزی، سنّت شکست. یکی در آیهی ۱۷۳ سورهی آلعمران است: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم فَزادَهُم ایماناً وَ قالوا حَسبُنَا اللَهُ وَ نِعمَ الوَکیلُ* فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللَهِ وَ فَضلٍ لَم یَمسَسهُم سُوء.(۲۰) داستانش را لابد شنیدهاید؛ جنگ اُحد تمام شد، کسی مثل حمزهی سیّدالشّهدا در این جنگ به شهادت رسید، پیغمبر مجروح شد، امیرالمؤمنین مجروح شد، تعداد زیادی شهید شدند، خسته و فرسوده و زخمیشده برگشتند مدینه؛ حالا قریش، همین دشمنی که نتوانسته بود کاری [انجام بدهد] ــ ضربه زده بود، امّا نتوانسته بود پیروز بشود بر مسلمین ــ اینها بیرون مدینه در فاصلهای در چند کیلومتریِ مدینه جمع شدند، گفتند امشب حمله کنیم؛ اینها خستهاند، کاری از اینها برنمیآید، مسئله را تمام کنیم. عواملشان آمدند داخل مدینه شروع کردند هراسافکنی: اَلَّذینَ قالَ لَهُمُ النّاسُ اِنَّ النّاسَ قَد جَمَعوا لَکُم فَاخشَوهُم؛ آمدند گفتند خبر دارید؟ اطّلاع دارید؟ اینها جمع شدهاند، لشکر فراهم آوردهاند میخواهند پدر شما را دربیاورند! امشب میریزند چنین و چنان میکنند! هراسافکنی. اینهایی که مخاطب این هراسافکنی بودند، قالوا حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل؛ [گفتند:] نخیر، ما نمیترسیم، خدا با ما است. پیغمبر فرمود آن کسانی که امروز در اُحد زخمی شدند، جمع بشوند؛ آنها جمع شدند، گفت بروید مقابل اینها؛ رفتند آنها را شکست دادند و برگشتند: فَانقَلَبوا بِنِعمَةٍ مِنَ اللهِ وَ فَضل؛ یک مقدار زیادی غنیمت آوردند و هیچ مشکلی هم برایشان پیش نیامد، دشمن را ناکام کردند و برگشتند؛ این سنّت الهی است. پس بنابراین، اگر چنانچه در مقابل هراسافکنی دشمن، شما به معنای واقعی کلمه معتقد شدید که «حَسبُنَا اللهُ وَ نِعمَ الوَکیل» و به وظایفتان عمل کردید، نتیجهاش این است. این [بخش از] سورهی آلعمران این سنّت را برای ما بیان میکند. این مال قضیّهی بعد از اُحد بود، مثلاً شاید چند ساعت بعد از اتمام اُحد.