بیانات و متون سال 1401


من آن وقت‌ها در وزارت دفاع بودم، رفت و آمدم زیاد بود، [وقتی] می‌نشستیم با مسئولین بالای نظامی‌مان صحبت میکردیم، آنها البتّه حدسهایی میزدند لکن مجموعه‌ی انقلابیّون واقعاً باور نمیکردند که یک حمله‌ی جدّیِ این جوری اتّفاق بیفتد؛ بله، درگیری‌های مرزی بود، امّا یک حمله‌ی همه‌جانبه‌ی کاملِ این جوری را ماها خیلی ملتفت نمیشدیم، امّا آدمهای سابقه‌دار و مجرّب‌تر از ما ــ که ما آن وقت بی‌تجربه بودیم ــ آن کسانی که تجربه‌شان از ما بیشتر بود، میفهمیدند که یک چنین چیزی اتّفاق می‌افتد. احمد سکوتوره، رئیس‌جمهور گینه که جزو شخصیّت‌های سیاسی برجسته‌ی آفریقا بود و آدم مستقلّی هم بود، چند بار آمد ایران؛ اوایل ریاست جمهوری بنده بود که او با یک هیئتی آمده بودند برای اینکه از ما درخواست کنند که ما با عراق آتش‌بس بدهیم؛ تازه یکی دو سالی بود که جنگ شروع شده بود، آمده بودند برای اینکه بلکه آتش‌بس ایجاد کنند، امّا او خصوصی به من گفت که این را شما بدانید که این جنگ ناگزیر بود برای شما ــ مضمون حرفش این بود ــ برای خاطر اینکه هر انقلابی که نتوانند آن را ساقط کنند و ملّت انقلابی را به زانو دربیاورند، نهایتش یک چنین جنگی است؛ یک چنین جنگی حتماً تحمیل میشود و نمونه‌هایی را ذکر میکرد که این [طور] شده و این کار هم کار قدرتهای استکباری است. او مرد مسنّی بود، پیرمردی بود آن وقت که این حرف را به بنده میگفت؛ میگفت امپریالیسم ــ به تعبیر او «امپریالیسم»، به تعبیر ما «استکبار» ــ دست برنمیدارد، دنبال میکند و این جنگ را تحمیل میکند.

«8»