بیانات سال 1401


من اخیراً یک کتابی دیدم که یکی از همین نویسندگان خودمان(۵) ــ که من از نزدیک [با ایشان] آشنایی ندارم ــ نوشته، به نام سرگذشت استعمار؛ پانزده شانزده جلد کتاب ۱۵۰ صفحه‌ای، ۱۲۰ صفحه‌ای است؛ تشریح میکند که استعمار چگونه در قارّه‌ی آمریکا و در قارّه‌ی آسیا توانست ثروتهای اینها را از بین ببرد و خودش را ثروتمند کند. کشور انگلیس ثروتمند نبود، فرانسه ثروتمند نبود، کشورهای اروپایی ثروتمند نبودند؛ اینها ثروت کشورهای دیگر را گرفتند. خب اینها به وسیله‌ی سلاح توانستند یک چنین کارهایی را بکنند. ذهنهای خلّاقی داشتند، درست است؛ تلاش هم خیلی کردند؛ اهل خطرپذیری بودند؛ اینها خصوصیّات خوب اروپایی‌ها است امّا از این خصوصیّات چه استفاده‌ای کردند؟ ایجاد نظام سلطه در عالم؛ نظام سلطه. یکی از بلاهای بزرگ امروزِ دنیا که هنوز تمام نشده و ان‌شاءالله تمام خواهد شد، نظام سلطه است. نظام سلطه یعنی دنیا تقسیم بشود به سلطه‌گر و سلطه‌پذیر؛ یک عدّه‌ای حتماً بایستی قدرتمندانه بر همه‌ی دنیا حکمرانی کنند، کشورهای دیگری هم بایستی زیر پوشش‌های مختلف از اینها اطاعت کنند؛ این نظام سلطه است. این نظام سلطه را پیشرفت علمی اروپا به وجود آورد. خب، پس نخبه به‌ عنوان یک توصیف ارزشی شامل اینها نمیشود.

«22»