باز در همین زمینهی کشاورزی، من پریروز که اینجا نمایشگاه داشتیم به دوستانی که آنجا بودند گفتم ایرانشهر یک منطقهی عجیبی است. یکی از توفیقات بنده در طول عمرم این بوده که مدّتی در ایرانشهر تبعید بودم و با مسائل ایرانشهر و بلوچستان و مانند اینها یک مقداری آشنا شدم. یک گوجهفرنگی برای من آوردند آنجا، در ایرانشهر که من دستم را باز کردم، پُر کرد دست من را. گوجهفرنگی پُر [کرد] دست من را؛ مثل یک طالبی، به قدر یک طالبی. این [جور] است. در همان ایرانشهر، به من خبر دادند که در یک مناطقی از اطرافِ ایرانشهر پنبهای تولید میشود رنگی؛ پنبهی سفید نیست، پنبهی رنگی است؛ مثلاً آبی یا سبز. یعنی کیفیّت محصولات ما اینجوری است. ما اینها را [باید] بتوانیم در دنیا مطرح کنیم. اگر چنانچه ما محصولمان را رقابتپذیر کنیم، یعنی هم کیفیّت بالا برود، هم قیمت پایین بیاید، تحریم دیگر اثر نمیکند. آن روز به من گفتند که پیراهن تیم ملّی را ما درست کردیم، مجبور شدیم به نام کشور دیگری بدهیم. خب این علاج دارد. باید کاری کنید محصولتان را که نتوانند مجبورتان کنند که به نام کشور دیگری ببرید؛ نه، به نام ایران و ساخت ایران [ببرید]؛ بنویسید «ساخت ایران»؛ «MADE IN IRAN» هم ننویسید؛ بنویسید «ساخت ایران» با خطّ فارسی. ببرید در خارج، مجبور بشوند بخرند؛ برای خاطر اینکه کیفیّتش خوب است و قیمتش پایین است. الان این اتّفاق در مواردی هم میافتد؛ من اطّلاع دارم. یک جاهایی الان هست که ما محصولاتمان را آنجا صادر میکنیم، محصولات دیگران هم میآید آنجا و محصول ما مطلوبتر است، کیفیّتش بیشتر است، بهتر است و ارزانتر است. لذا مردم به آن اقبال میکنند، به محصولهای دیگر اقبال نمیکنند. میتوانیم.