بعد در دورهی محمّدرضا، مجدّداً دست زدند به ساختمان ارتش که آن را بسازند و تقویت بکنند؛ ارتشی درست کردند که در ۲۸ مرداد سال ۳۲ این ارتش در کنار جواسیس آمریکایی و انگلیسی علیه مردم قیام کرد و مردم را سرکوب کرد. ارتشِ آن روز اینجوری بود؛ ارتش بیهویّت، ارتش مغلوب سیطرهی بیگانگان. یک تمیسارِ آن روز ارتش در مقابل یک افسر جزء آمریکایی مگر جرئت داشت حرف بزند؟ این برادرهایی که اوایل انقلاب افسرهای در حدّ سرگرد و سرهنگ دورهی پهلوی بودند ــ مثل مرحوم ظهیرنژاد و مرحوم سلیمی و مانند اینها که افراد متدیّنی بودند و با ما دوست شدند ــ قضایا نقل میکردند از نوع برخورد آمریکاییها با افسران ارشد و با ژنرالهای ایران، با تیمسارهای ایران، که برخورد اهانتآمیز میکردند. این جوری بود دیگر.