واقعاً ما برای کار در زمینهی فرهنگ عمومی، ]یک[ میدان باز داریم. اگر ما بخواهیم توسعهی اقتصادی را به معنای صحیح کلمه در جامعه راه بیندازیم، احتیاج به تلاش فرهنگی داریم. مادامیکه حتّی محقّق ما و جستجوگر علمی ما، آن فرهنگ کار و وجدان کار و عشق به کار را آنچنان که در یک فرهنگ سالم که مظهر عالیاش هم [فرهنگ] اسلامی است نداشته باشد، وجود این محقّق بیفایده خواهد بود. گیرم ما محقّقین بزرگی ]هم[ تولید کردیم، به وجود آوردیم، تربیت کردیم و مثلاً آزمایشگاههای مهمّی هم در اختیار اینها گذاشتیم؛ این تبدیل خواهد شد به یک کار شخصی. وقتی به زندگی محقّقین بزرگی که ما در دنیا میبینیم اعم از آن کسانی که در قرنها پیش از میان خود ما برخاستند مثل ابنسیناها، خوارزمیها، خیّامها و دیگران، و چه آن کسانی که در قرون اخیر در بین اروپاییها برخاستند، از قبیل همین دانشمندان بزرگ شیمی و طبیعی و فلکیّات و مانند اینها نگاه میکنیم، میبینیم اینها حقیقتاً خودشان را فراموش کردند، زندگی شخصی خودشان، راحتی خودشان، پول برای خودشان، نفع برای خودشان، اینها را اصلاً در درجهی دوّم قرار دادند، یا اقلّاًّ محور قرار ندادند، اگر نگوییم فراموش کردند، و بعضی واقعاً فراموش کردند، بعضیشان در فقر و مسکنت زندگی کردند به نفع تحقیق و علم و کار و پیشرفت، بعضی دیگر هم اقلّاً به علم اهمّیّت دادند و زندگی شخصی را در حاشیه قرار دادند، محور قرار ندادند.