یک دورانی که دوران جهالت بود؛ یک دوران که دوران بیاعتنائی به معلومات بود؛ دوران پادشاهان مستبدّ خونخوارِ بدون یک ذرّه اعتنای به مردم؛ بعد هم که مسائل فرهنگ جدید و دانشگاهها و مانند اینها به وجود آمد؛ هدف اوّل، باسواد کردن جوانها نبود؛ هدف اوّل، ساختن و پرداختن جوانهایی بود که به شکلی به دستگاهها کمک کنند در جهت پیوستن هر چه سریعتر به قطبهای استعمار و استکبار جهانی؛ یعنی در جهت نوکری؛ آن کسی عزیزتر بود که نوکرتر باشد؛ فکر مستقل، فکر آزاد، انسان سازنده، مطلوب نبود؛ چون قدرتها قدرتهایی بودند، دولتها دولتهایی بودند که اساس کارشان بر وابستگی به بیگانهها بود. خب، رژیم پهلوی را چه کسی سرِ کار آورده بود؟ رضاخان را چه کسی سرِ کار آورده بود؟ محمّدرضا را چه کسی سرِ کار آورده بود؟ اینها در تمام دوران سلطنتشان در جهت همان کسانی که اینها را سرِ کار آورده بودند و قدرت بخشیده بودند، و برای منافع آنها کار میکردند؛ میدانستند که اگر از آنها قطع بکنند، امکان ماندن برایشان نیست.