امام این واقعیّت را بهتر از همه کس مشاهده میکردند؛ از ریشههای قضیّه آگاه بودند و مظاهر آن را در دوران سلطهی حکومت پهلوی مشاهده کرده بودند و علاج مشکلات کشور و بقای استقلال کشور و شعار «نه شرقی و نه غربی» در کشور را در این میدانستند که روشنفکران ما، تحصیلکردگان جدید با دین و ایمان مذهبی حقیقتاً آمیخته باشند؛ و روحانیّون ما که از آن طرف بر اثر عواملی از جمله همین عواملی که گفته شد از پیشرفتهای علمی و حوادث جهان و رویدادهای مهمّ کشور به دور مانده بودند و بعضاً دچار جمود شده بودند، با مسائل جدید آشنا بشوند، با پیشرفتهای دنیا آشنا بشوند، با حوادثی که در دنیا میگذرد آشنا بشوند، پیشرفتهای علمی را ببینند، روشهای تازه را تجربه کنند؛ این همان وحدت حوزه و دانشگاه است. وحدت حوزه و دانشگاه، یعنی وحدت در هدف؛ همه به سمت ایجاد یک جامعهی اسلامی پیشرفتهی مستقل، جامعهی امام، جامعهی پیشاهنگ، جامعهی الگو، ملّت شاهد، ملّتی که ملّتهای دنیا با نگاه به او جرئت پیدا کنند تا فکر تحوّل را در ذهن خودشان بگذرانند و در عملشان پیاده کنند. در راه ایجاد یک چنین کشوری و یک چنین جامعهای و یک چنین ملّتی، علاجی جز این نیست که دانشجو و طلبه، حوزه و دانشگاه، روحانی و روشنفکرِ تحصیلکرده و متدیّن و آگاه به مسائل جهان و مسائل روز، در کنار هم، دوش به دوش هم، با هم به سمت یک هدف حرکت کنند؛ بدون این نمیشود.